Dictiornary-Farsi | early fruit | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 116 (7 milliseconds)

English	Persian
early fruit	میوه پیش رس یا زودرس


Other Matches

early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb>	زود بخواب و زود بر خیز .
fruit	میوه
fruit	ثمر
fruit	فرزند میوه دادن
fruit	میوه
fruit	فایده
fruit	سود
fruit	بر
fruit machines	جک پات
passion fruit	میوهی گل ساعت
fruit branch	شاخهمیوه
fruit vegetables	صیفیجات
fruit cocktail	میوهایکهپیشازغذاخوردهشود
fruit salad	سالاد میوه
kiwi fruit	میوهکیوی
stone fruit	میوه هسته دار
fruit machine	جک پات
to bear fruit	باریا میوه دادن
myrobalan fruit	شیر امله
key fruit	نگین
stone fruit	میوه الویی
fruit wall	چفته
fruit sugar	fructose=
fruit pulp	گوشت میوه
fruit of the womb	میوه دل
fruit clipper	کشتی سریع میوه بر
fruit bat	خفاش میوه خوارنواحی گرمسیر
fruit of the womb	میوه رحم
citrus fruit	آبمیوهها
fruit juice	آب میوه
A tree is known by its fruit . <proverb>	درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb>	درخت از میوه اش شناخته مى شود.
Do you have any fresh fruit?	آیا میوه تازه دارید؟
fruit-cake	کیک میوه ایی
fruit-wall	چفته
dried fruit	خشکبار
fruit fly	کرم میوه
forbidden fruit	چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
fruit flies	کرم میوه
dried fruit	میوه خشک کرده
fruit-picking ladder	نردبانمیوهچینی
To pick flowers(fruit).	گل ؟(میوه ) چیدن
that fruit packs easily	ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
Please pass round the fruit .	لطفا" میوه را دور بگردانید
early	در اوایل
early	در ابتدا
early as possible	هرچه زودتر
early	مربوط به قدیم عتیق
early	زود
early	بزودی
early	اولیه
A reounding slap ; Juicy fruit.	سیلی آبدار :میوه آبدار
principal types of citrus fruit	انواععمدهمرکبات
principal types of stone fruit	انواععمدهمیوههایهستهدار
section of a pome fruit: apple	قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
section of a stone fruit: peach	قسمتهایمختلفمیوههایهستهدار
Fruit -bearing (prlific) tree.	درخت باردار ( بارآور )
fresh water ; fruit juice.	آب شیرین (تازه )؛آب میوه
principal types of tropical fruit	انواععمدهمیوههایگرمسیری
early warning	اعلام خطر کردن
early in the morning	صبح زود
early foot	سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early finish	زودترین زمان ختم یک فعالیت
He is an early riser.	صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
Early in the morning.	صبح زود
early riser	ادم سحرخیز
early bird	ادم سحرخیز
as early aspossible	هر چه زودتر
as early aspossible	هر چه بیشتر
an early visit	دیدنی بموقع
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early answer	پاسخ زود
early-warning	اعلام خطر کردن
We set off early for ...	ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early in the year	دراوایل سال
early maturing	زودرس
early rise	زودخیز
early start	زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring	سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early rising	سحرخیزی
early weaning	از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early rising	زود خیزی
early rise	سخرخیز
i was up early this morning	امروزصبح زود بیدار شدم
early resupply	تجدیداماد در حین عملیات
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
early poets	شعرای پیشین
early resupply	تجدید اماد به موقع
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early peaches	هلوی پیش رس یازودرس
Fresh flowers (fruit,eggs,milk).	گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
to make an early start	زودرهسپار شدن
to make an early start	زود حرکت کردن
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
The early bird gets the worm. <proverb>	سحر خیز باش تا کامروا باشی.
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
currency of early islam	درهم
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
early token release	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
early infantile autism	در خودماندگی طفولیت
I must make an early morning start.	باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
to keep early Šor good Šhours	زود خوابیدن وزود برخاستن
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
early bird catches the worm <idiom>	هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد

early fruit

میوه پیش رس یا زودرس