Dictiornary-Farsi | early rising | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 84 (6 milliseconds)

English	Persian
early rising	زود خیزی
early rising	سحرخیزی


Search result with all words

practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
Other Matches

early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb>	زود بخواب و زود بر خیز .
self rising	خود بخود بلند شونده
self rising	بخودی خود ترقی کننده
rising	طلوع
rising	جنبش
rising	درحال ترقی یا صعود
rising	طالع
rising	قیام
rising	نهضت
rising damp	نفوذآببداخلساختمان
visible rising	طلوع مرئی
rising main	جنبشاصلی
theoretical rising	طلوع نظری
the rising generation	دوره جوانان اینده
rising mine	مینی که میتواند به سطح اب بیاید
rising mine	مین بالارونده دریایی
rising star	آیندهدار باآتیه
land of the rising sun	کشور ژاپن
tide rising force	نیروی کشنداور
Prices are rising ( falling ) .	قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
heliacal rising of a star	طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
early as possible	هرچه زودتر
early	زود
early	بزودی
early	مربوط به قدیم عتیق
early	اولیه
early	در اوایل
early	در ابتدا
early warning	اعلام خطر کردن
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
early weaning	از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
i was up early this morning	امروزصبح زود بیدار شدم
early resupply	تجدید اماد به موقع
He is an early riser.	صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
Early in the morning.	صبح زود
early answer	پاسخ زود
We set off early for ...	ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early fruit	میوه پیش رس یا زودرس
early foot	سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر کردن
an early visit	دیدنی بموقع
early finish	زودترین زمان ختم یک فعالیت
as early aspossible	هر چه زودتر
early riser	ادم سحرخیز
early bird	ادم سحرخیز
as early aspossible	هر چه بیشتر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early in the morning	صبح زود
early in the year	دراوایل سال
early start	زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring	سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early rise	سخرخیز
early rise	زودخیز
early resupply	تجدیداماد در حین عملیات
early poets	شعرای پیشین
early peaches	هلوی پیش رس یازودرس
early maturing	زودرس
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
The early bird gets the worm. <proverb>	سحر خیز باش تا کامروا باشی.
early infantile autism	در خودماندگی طفولیت
early token release	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
to make an early start	زود حرکت کردن
to make an early start	زودرهسپار شدن
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
currency of early islam	درهم
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I must make an early morning start.	باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
to keep early Šor good Šhours	زود خوابیدن وزود برخاستن
early bird catches the worm <idiom>	هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن