English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English Persian
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
Other Matches
earned تحصیل کردن
earned کسب معاش کردن
earned دخل کردن
earned درامد داشتن
earned شبکه پژوهشی اکادمیک
earned بدست اوردن
well-earned آنچهبهشایستگیبهفردیتعلقگرفتهباشد
hardly earned money پول سخت بدست امده
earned run کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
earned rate نرخ تصاعدی نزولی
earned income درامدحاصله از کار
earned income درامدکسب شده
earned income درامد تحصیل شده
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
A penny saved is a penny earned.. <proverb> یک شاهى پس اندار یک شاهى در آمد است .
particular average خسارات جزئی
particular average خسارت خاص
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
average out میانگین در نظر گرفتن
average value مقدار میانگین
average value ارزش میانگین
average value مقدار متوسط
average value میانگین
average particular خسارت وارده بر کشتی
particular average خسارت جزئی
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average مشمول خسارات خاص
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بیش از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
on average [on av.] روی هم رفته
on average [on av.] در حالت کلی
on average [on av.] در میانگین
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
average خسارت
average معدل میانگین
average مقدار متوسط
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average معدل گرفتن
average میانگین موفقیت
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average ایجاد میانگین
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average در حالت کلی
average میانگین حسابی متوسط حسابی
average خسارت بحری
average متوسط
average میانه متوسط
average میانگین
average رویهمرفته بالغ شدن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average پیدا کردن
average درجه عادی میانگین
average معدل
average حد وسط
average روی هم رفته
average حد متوسط
average میانگاه
average متوسط خسارت در بیمه
average adjustment تصفیه خسارت
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average available discharge بده متوسط مفید
batting average میانگین توپزنی
average voltage ولتاژ متوسط
average available discharge بده میانگینی دسترس
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
free of all average معاف از هرگونه خسارت
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
average key کلیدوسط
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
weighted average میانگین موزون
weighted average میانگین وزنی
simple average میانگین ساده
moving average میانگین متحرک
moving average میانگین غلتان
monthly average متوسط ماهیانه
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average معاف از خسارات جزئی
weighted average متوسط وزنی
average conditions شرایط متوسط
average heading جهت متوسط مسیر
average heading جهت متوسط هواپیما
average input نهاده متوسط
average intensity شدت جریان متوسط
average latency رکود متوسط
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average life عمر میانگین
average life عمر متوسط
average conditions شرایط عادی
average latency تاخیر متوسط
average output محصول متوسط
average payment پرداخت متوسط
average price قیمت متوسط
average price میانگین قیمت
average flow جریان متوسط
average flow بده میانگین
average cost هزینه متوسط
average cost میانگین هزینه
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs معدل هزینه کل محصولات
average depth عمق متوسط
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average discharge بده متوسط
average efficiency بازده متوسط
average error خطای میانگین
average expense هزینه متوسط
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average product محصول متوسط
average product تولید متوسط
average speed سرعت متوسط
average radius شعاع میانه
average revenue درامد متوسط
average clause بند یا ماده خسارت
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
average radius شعاع میانگاه
average revenue قیمت عادی
average deviation انحراف متوسط
average productivity بهره دهی متوسط
average return بازده متوسط
average yield بازده متوسط
average productivity بازدهی متوسط
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average speed سرعت متوسط حرکت
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
average seek time مدت متوسط جستجو
average total cost هزینه متوسط کل
average tax rate نزخ متوسط مالیات
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average variable cost هزینه متوسط متغیر
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
average variable cost هزینه متوسط
average revenue product درامد متوسط محصول
average variable cost متغیر
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average net return بازده خالص متوسط
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average molecular speed سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice حد متوسط یخ
average purchase rate نرخ متوسط خرید
free of general average معاف از خسارات عمومی
fair average quality کیفیت متوسط مناسب
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
average propensity to save y/s= APS
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair اجرت المثل
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
long run average cost curve منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com