Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English
Persian
eating apple
سیب خوردنی
Other Matches
eating out
صرف غذا بیرون از منزل
eating
خورد و خوراک
eating
غذاخوری
eating
غذا
eating
خوراکی
eating
خوردنی
(be) eating someone
<idiom>
آزارواذیت کسی
eating
خوران
eating
خوش خوراک
eating
خوردن
eating
خورنده
excessive eating
پرخوری
eating house
خوراک پزخانه
eating disorder
اختلال خورد و خوراک
excessive eating
خوردن زیاد
to choir in eating
جلوگیر شدن
eating house
رستوران
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
man-eating
حیواناتآدمخوار
man eating shark
کوسه ماهی
man eating shark
ماهی کوسه
apple
سیب
apple
مردمک چشم
apple ii
اپل دو
apple
چیز عزیزو پربها
apple
سیب دادن
apple
میوهء سیب دادن
apple
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
sugar apple
سفرجل هندی
sugar apple
سیب دارچینی
the pulp of an apple
مغز سیب
the pulp of an apple
گوشت سیب
thorn apple
تاتوره خاردار
the apple of one's eye
<idiom>
عزیز دردانه
Adam's apple
سیب آدم
Adam's apple
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
to peel an apple
پوست سیبی را گرفتن
a crunchy apple
سیبی برشته و ترد
sugar-apple
سیتافال هندی
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple juice
آب سیب
apple pie
پای سیب
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye
<idiom>
نور چشم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
To turn (apple)to someone.
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
toffee apple
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
apple peel
پوست سیب
adams apple
بر امدگی گلو
apple pascal
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
چیز پریها
apple of the eye
محبوب نوردیده
apple of the eye
مردمک چشم
apple macintosh
acintosh
adams apple
سیب حضرت ادم
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple computer
کامپیوتر اپل
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple jack
عرق سیب
adams apple
جوزک
apple core
تخمدان سیب
crab apple
سیب صحرایی
apple share
اپل شر
pine apple
عین الناس
pine apple
اناناس
love apple
گوجه فرنگی
oak apple
مازو
apple tree
درخت سیب
pine apple
قشطه بمب
gall apple
مازو
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple
جوزصنوبر
fir apple
چلغوزه
egg apple
بادنجان
apple works
اپل ورکس
shaped like an apple
بشکل سیب
apple talk
اپل تاک
Apple Computer Corporation
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Put the apple in the juicer.
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
درست شبیه پدر.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple ring fender
دفرای حلقوی
To eat an apple with the skin.
سیب را با پوست خوردن
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
dutch apple pie
پای سیب هلندی
Apple filing protocol
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Apple file exchange
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
oak apple or gall
مازو
apple desktop bus
گذر رومیزی اپل
section of a pome fruit: apple
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com