Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
economic ends
هدفهای اقتصادی
Other Matches
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
ends
کد نشان دهنده انتهای خط
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
خاتمه
ends
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
نقط ه آخر یا بخش آخر
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
پایان یک دور
ends
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends
انتها
ends
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
پایان
ends
اخر
ends
خاتمه فرجام
ends
سر
ends
نوک
ends
طرف بپایان رساندن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
ends
خاتمه یافتن
ends
غایت
ends
زمین حریف
ends
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
book ends
کتابنگهدار
loose ends
<idiom>
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
odds and ends
<idiom>
اشیاء جوروباجور
ends and means
هدف و وسیله
ends space
فاصله بین تارها
[تراکم تارها]
ends yarn
نخ های تار
candle ends
باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
loose ends
ته مانده
odd and ends
گوناگون
odd and ends
متفاوت
fag ends
وازده
to be on her beam ends
درخطربودن
fag ends
ته مانده
fag ends
طناب ریش
fag ends
ته طناب
fag ends
تهتیکه
fag ends
سرتیکهی پارچه
to be on her beam ends
نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends
یک برشدن
loose ends
باقیمانده
loose ends
انتهای شل هرچیزی
dead ends
سر هرز
dead ends
بن بست
candle ends
ته شمع
beam ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
beam-ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
odds and ends
خرت و پرت
dead ends
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
odds and ends
چیز باقیمانده
loose ends
بیکارافتاده
loose ends
عاطل
odds and ends
تکه وپاره
loose ends
سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
loose ends
انتهای تاریانخ
make ends meet
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
moment at fixed ends
لنگر سر گیردار تیر
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
make ends meet
<idiom>
باپول شخصی گذران روزگار کردن
burn the candle at both ends
<idiom>
یکسره کارمیکند
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
To break even . To make both ends meet.
خرج ودخل
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
economic value
ارزش اقتصادی
economic
باصرفه
economic
نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
economic
علم اقتصاد اقتصادیات
economic
اقتصادی
economic reconstruction
تجدیدساخت اقتصادی
economic reconstruction
نوسازی اقتصادی
economic rehabilitation
توانبخشی اقتصادی
economic relations
روابط اقتصادی
economic rent
اجاره اقتصادی
economic rent
بهره مالکانه
economic rent
بهره اقتصادی
economic section
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
economic sanctions
مجازاتهای اقتصادی
economic reorganization
تجدید سازمان اقتصادی
economic resources
منابع اقتصادی
economic sanctions
تحریم اقتصادی
economic recession
رکود اقتصادی
economic prosprity
رونق اقتصادی
economic prosperity
رونق اقتصادی
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
economic potential
قدرت اقتصادی
economic potential
نیروی اقتصادی
economic policy
سیاست اقتصادی
economic power
قدرت اقتصادی
economic pressure
فشار اقتصادی
economic principles
اصول اقتصادی
economic problems
مسائل اقتصادی
economic problems
مشکلات اقتصادی
economic profit
سود اقتصادی
economic progress
پیشرفت اقتصادی
economic progress
ترقی اقتصادی
economic plan
برنامه اقتصادی
economic self sufficiency
خودکفائی اقتصادی
economic unit
موسسه دولتی و ...
economic unity
یکپارچگی اقتصادی
economic variable
متغیر اقتصادی
economic warfare
جنگ اقتصادی
economic warfare
مبارزه اقتصادی
economic waste
اتلاف اقتصادی
economic wealth
ثروت اقتصادی
economic welfare
رفاه اقتصادی
socio economic
اجتماعی
socio economic
اقتصادی
zero economic growth
نرخ رشد اقتصادی صفر
economic refugee
پناهنده اقتصادی
economic unit
خانوار شرکت
economic unit
واحد اقتصادی مانند
economic union
اتحادیه اقتصادی
economic significance
اهمیت اقتصادی
economic stability
ثبات اقتصادی
economic stabilization
تثبیت اقتصادی
economic statistics
امارهای اقتصادی
economic structure
ساختار اقتصادی
economic structure
بنیان اقتصادی
economic surplus
مازاد اقتصادی
economic system
نظام اقتصادی
economic theory
نظریه اقتصادی
economic thought
تفکر اقتصادی
economic thought
اندیشه اقتصادی
economic trend
روند اقتصادی
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic feasibility
توجیه اقتصادی
economic efficiency
کارائی اقتصادی
economic dynamics
پویائی اقتصادی
economic domination
تسلط اقتصادی
economic doctrines
دکترین اقتصادی
economic doctrines
اموزههای اقتصادی
economic disincentives
بازدارندههای اقتصادی
economic flexibility
انعطاف پذیری اقتصادی
economic fluctuation
نوسان اقتصادی
economic growth
رشد اقتصادی
economic good
کالای اقتصادی
economic goals
اهداف اقتصادی
economic geography
جغرافیای اقتصادی
economic friction
اصطکاک اقتصادی
economic friction
موانع اقتصادی
economic freedom
ازادی اقتصادی
economic forecasting
پیش بینی اقتصادی
economic development
توسعه اقتصادی
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
economic commission
هیئت اقتصادی
economic classes
طبقات اقتصادی
economic choice
انتخاب اقتصادی
economic behaviour
رفتاراقتصادی
economic behaviour
کردار اقتصادی
economic appraisal
ارزیابی اقتصادی
economic analysis
تحلیل اقتصادی
economic conflict
تضاد اقتصادی
economic conflict
برخورداقتصادی
economic determinism
فلسفه جبر اقتصادی
economic depression
بحران اقتصادی
economic decisions
تصمیمات اقتصادی
economic crisis
بحران اقتصادی
economic council
شورای اقتصادی
economic cost
هزینه اقتصادی
economic stringency
محدودیت اقتصادی
economic constraint
محدودیت اقتصادی
economic history
تاریخ اقتصادی
economic mobilization
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی
economic nationalism
ملی گرائی اقتصادی
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
economic life
مدت بهره برداری از ماشین الات
economic life
عمر اقتصادی
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic maturity
بلوغ اقتصادی
economic law
قانون اقتصادی
economic motivation
مشوق اقتصادی
economic motivation
انگیزه اقتصادی
economic lift
عمر قانونی وسیله
economic method
روش اقتصادی
economic maturity
کمال اقتصادی
economic mobilization
بسیج اقتصادی
economic man
بشراقتصادی
economic man
انسان اقتصادی
economic lift
عمرقانونی
economic model
الگوی اقتصادی
economic modernization
نوسازی اقتصادی
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com