English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
Other Matches
haul distance فاصله حمل
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
to haul یدک کشیدن
haul هل دادن
over haul تعمیر اساسی
haul کشیدن
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul down فرمان پرچم را پایین بکشید
haul out خارج شدن از صورت بندی
haul حمل کردن کشش
haul یدک کشیدن
haul تغییر مسیر قایق
haul خط سیر
haul فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
haul مسافت حمل
haul heave-in
to haul up برای بازخواست صداکردن بازخواست کردن از
haul حمل ونقل
haul defilade تا ارتفاع لوله پشت سنگر
to haul at a rope طنابیراکشیدن
haul road راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
short-haul خط سیر کوتاه
short-haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short haul خط سیر کوتاه
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
haul defilade قرار دادن قنداق تانک درپناه سنگر
haul defilade تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
to haul upon the wind سرکشتی رانزدیک تربه جهت وزش بادقراردادن
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
to haul over the coals عیب گرفتن از
to haul over the coals سخت مواخذه کردن
long haul دور
to haul a ship بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
pully haul بزور کشیدن
long haul خط سیر بلند
line haul کشیدن نخ در شروع ماهیگیری
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
long haul دور برد
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
long haul network شبکه ارتباطی بین کامپیوترهای دور با سیستم تلفن عمومی
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
known distance فاصله معلوم
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
to keep one's distance کناره گیری کردن
to keep one's distance اشنایی نکردن
known distance مسافت معلوم
to keep one's distance دوری جستن
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance مسیر مسابقه
distance دوری
distance بعد دورکردن
distance برد سلاح
distance فاصله
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance بعد
distance مسافت
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
supporting distance مسافت پشتیبانی
social distance فاصله اجتماعی
skip distance خیز موج
time distance زمان عبور ستون
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
to step a distance قدم کردن
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
focal distance فاصله کانونی
center distance فاصله مرکزی
signal distance فاصله علامتی
internuclear distance فاصله بین هستهای
image distance عرض تصویر
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
frequency distance فاصله فرکانس
f. distance or length فاصله کانونی
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance فاصله برون محوری
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
polar distance فاصله قطبی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
safe distance فاصله بی خطر
safe distance مسافت امن اطراف مین
shouting distance فاصله صدا رس
sight distance مسافت دید
sight distance فاصله دید
sight distance طول دید
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
linear distance خط هوایی
air distance مسافت هوایی
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
angular distance فاصله زاویهای
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
bond distance طول پیوند
buffer distance حاشیه امنیت
buffer distance محوطه امنیت
center distance فاصله ازمرکز
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
coherence distance فاصله همدوسی
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
distance light نورافکن
distance receptor گیرنده دوربرد
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
long distance راه دور
long distance از راه دور
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance ازراه دور تلفن کردن
long distance دارای مسافت زیاد
long distance دارای مسافت دور
long-distance راه دور
long-distance از راه دور
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance دارای مسافت زیاد
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance دارای مسافت دور
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
distance wadding لایی
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
distance meter بعد سنج
zenith distance ارتفاع راس القدم
distance protection وسیله حفافت فاصله
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
ecological distance فاصله بوم شناختی
distance scale مقیاسمسافت
distance post قرارگاهمحلمسابقه
distance vision دید دوربرد
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
distance runner دونده استقامت
distance man دونده استقامت
code distance فاصله رمز
distance meter فاصله سنج
training distance مسافت تمرین
distance travelled مقدارطیشده
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers طول دوران
distance wadding لایی جازم
unit distance با فاصله واحد
distance line طناب تنظیم فاصله
weaving distance طول تقاطع
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
fixed distance marking خطمقطعثابت
long distance reception دریافت دور
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance طول دید
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
half-distance line خطنیمفاصله
long distance supply تغذیه مسافت دور
long distance line خط ارتباطی
long distance cable کابل ارتباطی
total stopping distance طول ایست کامل
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
stopping sight distance فاصله دید ایست
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
economic اقتصادی
economic value ارزش اقتصادی
economic علم اقتصاد اقتصادیات
economic نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
economic باصرفه
bogardus social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
economic income درامد اقتصادی
economic incentives انگیزههای اقتصادی
economic history تاریخ اقتصادی
economic growth رشد اقتصادی
economic good کالای اقتصادی
economic imperialism جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
economic friction اصطکاک اقتصادی
economic friction موانع اقتصادی
economic freedom ازادی اقتصادی
economic forecasting پیش بینی اقتصادی
economic fluctuation نوسان اقتصادی
economic flexibility انعطاف پذیری اقتصادی
economic feasibility توجیه اقتصادی
economic independence استقلال اقتصادی
economic index شاخص اقتصادی
economic lift عمرقانونی
economic lift عمر قانونی وسیله
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
economic life عمر اقتصادی
economic liberalism مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com