English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
edge perforated لب سوراخ
edge perforated با سوراخهای لبهای
Other Matches
perforated سوراخ شده
perforated سوراخ دار
single perforated باروت یک سوراخه
perforated castingwell چاه روزن دار
perforated brick اجر مشبک
perforated hardboard تختهسوراخدار
perforated brick اجر توخالی
perforated cutoff دیواره نیمه تراوا
perforated brick اجر سوراخدار
perforated pipe لولهسوراخدار
perforated tape نوار سوراخ دار
perforated tape نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود
perforated paper tape نوار کاغذی سوراخ دار
perforated toe cap سرپنجهسوراخدار
perforated cover plates صفحات مشبک
perforated cover plates صفحات سوراخدار
perforated metal basket سبد فلزی مشبک
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
on the edge of درشرف
edge طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
on edge مشتاق
on edge بی صبر
edge یال لبه
inner edge لبهداخلی
to take the edge off سست کردن
to take the edge off کم زور کردن
edge به کار می رود
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge کناره تیزی
edge نبش
edge لبه
edge : کنار
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
edge لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
take the edge off <idiom> رنجاندن
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge برندگی
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge دوره
edge لبه دار کردن
edge تیزی
have an edge on <idiom> سود بردن
edge اریب وار پیش رفتن
edge کم کم پیش رفتن
edge کناره
guide edge لبه راهنما
razor edge تیز
razor edge پشته کوه که تیز باشد
razor edge موقعیت بحرانی
razor edge لبه تیز
gripper edge کاغذ گیر ماشین چاپ
razor edge دم
leading edge لبه مقدم
leading edge لبه حمله
leading edge اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge لبه راهنما
edge coated با روکش لبهای
razor edge محل افتراق
reference edge لبه مرجع
outer edge لبهبیرونی
straight edge قد
tail edge نوکلبه
upper edge لبهفوقانی
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive. دلم شور می زند
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug لبه و حاشیه فرش
edge-moulding گچ بری لبه
edge-roll ابزار سه ربع گرد
edge-shaft میله ستون لبه
edge length درازای لبه [ریاضی]
notched edge لبهدندانه
mantle edge لبهپوسته
straight edge خط کش
straight edge لبه مستقیم
straight edge کشو
straight edge شمشه
tool edge پخ
top edge لبه فوقانی
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge لبه پشتی
trailing edge لبه فرار
fore edge لبهجلوییکتاب
hob edge قابگاز
gilt edge بهترین
knife edge تیغه در
absorption edge لبه جذب
abutting edge لبه ضربه گیر
aligning edge لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
aligning edge لبه هم تراز
beaded edge لبه برگردانده شده
bend on edge خم کردن لبه ها
betwixt edge اریب کردن
betwixt edge یخ اریب
bleeding edge حاشیه نقشه
bleeding edge حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge لبه مخصوص نصب
change of edge تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
deckle edge لبه صاف کاغذ
double the edge لب گردانیدن
cutting edge تیغه برش زنی
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
knife-edge لبه تیغ
knife edge لبه کارد
cutting edge لبه برش
cutting edge تیغه
cutting edge تیغه قطع سازی
doubled edge لب گردان
edge beam تیر کناری
edge raise بلندی لبه ورق
edge rope طناب کناری
edge set فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening دقیق کردن لبه
edge stone سنگ نبشی
edge stone سنگ نبش
edge tool الت برنده
edge triggered با رها شدگی لبهای
edge weld جوش لبهای
edge welding جوشکاری دورهای
edge zone اطراف لبه
edge zone ناحیه لبه
false edge قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge لبه نازک
gilt edge لب طلایی
gilt edge ممتاز
gilt edge مقدم درجه اول
edge pressure فشار لبه
edge stress تنش تیغه
edge mill اسیاب غلطکی
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge connector رابط لبه
band edge لبه نوار
edge notched با بریدگی لبهای
edge fillter صافی چاکدار
edge notched لب بریده
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
leading edge model IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
edge fillet weld جوش نواری دورهای
edge cutter/trimmer لبه بر
trailing edge flap لبهبرجستهپشتیباله
conduction band edge لبه نوار رسانش
bevelled edge weld جوش درز پیشانی
leading edge flap لبهبرجستهباله
valence band edge لبه نوار والانس
edge punched card کارت لب منگنه شده
bevelled edge square زاویه حاده
She is worried stiff . She is on edge . دلش شور می زند ( نگرانی )
leading edge tube لاستیکلبهپیشتاز
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
plate edge planer دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
graduated steel straight edge شینه سنجش
edge cross lap joint اتصال نیم نیم
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
She drove me round the edge of water . جانم را به لب آورد
bevelled steel straight edge فولاد کج بر
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com