Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
edge raise
بلندی لبه ورق
Other Matches
raise
دفع کردن
raise
ترفیع
raise
ترقی دادن اضافه حقوق
raise
بالا بردن
raise
افزایش
raise
بالا بردن دستمزد
raise
از جا کندن
raise
تحریک کردن
to raise the v
توری یانقاب ازروی برداشتن
raise
تولید کردن
raise
از بین بردن
raise
پروراندن زیاد کردن
raise
بیدارکردن
raise
برافراشتن
raise
بر پاکردن
raise
رفیع کردن
raise
بالا کشیدن
raise
اقامه کردن
raise
بالابردن
to raise
مطرح کردن
to raise
اشاره کردن
to raise
ذکر کردن
to raise
نام بردن
raise
باراوردن
raise
زیادکردن ترقی دادن
raise
برپا داشتن
raise
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raise
تحریک کردن بعمل اوردن
raise
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
front raise
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
raise an argument
احتجاج
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
to raise a monument
ساختن بنای یادگاری
raise a question
مطرح کردن سوال
donkey raise
تمرین خم شدن با وزنه روی پشت
raise a cain
شلوغ کردن
raise a devil
شلوغ کردن
raise a hell
اشوب کردن
raise a hell
شلوغ کردن
raise a dust
گرد و خاک بلند کردن
raise a dust
داد و بیداد کردن
raise a laugh
خنده راه انداختن
raise an argument
حجت اوردن
raise edges
لبههای برامده
raise its head
پیدا شدن
raise its head
پدید امدن
raise money
فراهم کردن پول
raise money
جمع اوری کردن پول
raise pistol
فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
raise the hand
بالابردن دست برنده
raise a cain
اشوب کردن
to raise a dust
گردوخاک بلندکردن
to raise a dust
شلوق کردن
raise Cain
<idiom>
کمک ،کاری انجام دادن
raise a hand
<idiom>
به دردسر انداختن
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
To raise money.
پول فراهم کردن
raise cain
پیراهن عثمان کردن
toe raise
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to raise up seed
تولید نسل کردن
to raise the wind
پول برای مقصودی فراهم کردن
to raise the devil
شلوق کردن
to raise hell
اغتشاش کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
to raise cain
اشوب کردن
to raise a ghost
روحی راحاضرکردن
lateral raise
تمرین تقویت عضلههای پشت و شانه با دنبل
to raise a dust
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
raise the wind
پول برای مقصودی راه انداختن
be raise to the bench
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
raise of loom
بنا کردن دار قالی
raise of loom
برافراشتن
to raise dust
گرد و خاک به پا کردن
raise of loom
بنا کردن دار قالی
raise of loom
بالا بردن
to raise a monument
برپا کردن بنای یادگاری
to raise a stink
<idiom>
گرد و خاک به پا کردن
[اصطلاح مجازی]
raise a devil
اشوب کردن
Those who agree,raise their hands.
موافقین دستهایشان رابلند کنند
To obstruct. To raise difficulties.
سنگ انداختن (اشکالتراشی )
to raise a hue and cry
سروصدادر اوردن
to raise a hue and cry
هیاهوراه انداختن
raise to a higher power
افزایش دادن نما
To raise difficulties . To creat obstacles.
اشکال تراشی کردن
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
To raise a question . To bring up a matter .
موضوعی رامطرح کردن
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
To kick up a row. To raise hell. To make a scene.
داد وبیداد را ؟ انداختن
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
لبه دار کردن
edge
یال لبه
to take the edge off
کم زور کردن
edge
کناره
edge
دوره
to take the edge off
سست کردن
edge
تیزی
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
: کنار
edge
لبه
edge
نبش
edge
اریب وار پیش رفتن
edge
برندگی
on the edge of
درشرف
on edge
بی صبر
on edge
مشتاق
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
کم کم پیش رفتن
edge
کناره تیزی
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
به کار می رود
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
have an edge on
<idiom>
سود بردن
inner edge
لبهداخلی
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
razor edge
محل افتراق
reference edge
لبه مرجع
straight edge
کشو
straight edge
خط کش
straight edge
لبه مستقیم
knife edge
لبه کارد
edge-moulding
گچ بری لبه
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-shaft
میله ستون لبه
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
top edge
لبه فوقانی
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
لبه فرار
mantle edge
لبهپوسته
notched edge
لبهدندانه
outer edge
لبهبیرونی
hob edge
قابگاز
tail edge
نوکلبه
upper edge
لبهفوقانی
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
straight edge
شمشه
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
straight edge
قد
fore edge
لبهجلوییکتاب
tool edge
پخ
razor edge
موقعیت بحرانی
edge notched
با بریدگی لبهای
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
built up edge
لبه مخصوص نصب
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
bleeding edge
حاشیه نقشه
betwixt edge
یخ اریب
betwixt edge
اریب کردن
bend on edge
خم کردن لبه ها
beaded edge
لبه برگردانده شده
double the edge
لب گردانیدن
doubled edge
لب گردان
edge beam
تیر کناری
edge notched
لب بریده
edge mill
اسیاب غلطکی
edge fillter
صافی چاکدار
razor edge
دم
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge connector
رابط لبه
edge coated
با روکش لبهای
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
band edge
لبه نوار
aligning edge
لبه هم تراز
aligning edge
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
knife-edge
تیغه در
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
لبه کارد
knife edge
لبه تیغ
knife edge
لبه چاقو
knife edge
تیغه در
knife-edge
لبه چاقو
knife-edge
لبه تیغ
abutting edge
لبه ضربه گیر
absorption edge
لبه جذب
cutting edge
تیغه برش زنی
cutting edge
تیغه قطع سازی
cutting edge
تیغه
cutting edge
لبه برش
knife edge
لبه تیز هرچیزی
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
gilt edge
ممتاز
gilt edge
لب طلایی
feather edge
لبه نازک
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
edge zone
ناحیه لبه
edge zone
اطراف لبه
edge welding
جوشکاری دورهای
edge weld
جوش لبهای
edge triggered
با رها شدگی لبهای
gilt edge
مقدم درجه اول
gilt edge
بهترین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com