English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
edit line خط گزارش وضعیت
Other Matches
edit ویرایش کردن
edit تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edit کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edit فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
edit ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
edit اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit تصحیح کردن تنظیم کردن
edit ویراستن
edit نشر کردن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
pre edit پیش ویراستن
edit mode مد ویرایش
edit mode حالت ویرایش وضعیت ویرایش
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
pre edit edit
voice edit buttons دکمههایتصیحصدا
edit/search buttons اصلاحگر
edit/search buttons دکمهجستجوگر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line-up ردیف ایستادن تیم
down the line ضربه از کنار زمین
off line منفصل
line of d. حد فاصل
on line در خط
on line داخل رده
line up ردیف ایستادن تیم
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line up به ترتیب ایستادن
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
off line قطع
off line غیر متصل
off line برون خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line مورداستعمال
on line درون خطی
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line by line سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
mean line خط میان
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
the line صف
to come in to line در صف امدن
old line محافظه کار
on line help کمک مستقیم
down the line <idiom> درآینده
on line متصل
on line مستقیم
line of d. مرز
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
all along the line درامتدادهمه خط
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
on the line هواپیمای اماده پرواز
to come in to line موافقت کردن
line پوشاندن
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line خط
line حدود رویه
line طرز
line خط زدن
line رشته
line لاین
line محصول
line شعبه
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line دهنه
line طناب خط
line ترازکردن
line خط صف
line صفی در خط
line اراستن
line بخط کردن
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line در سمت
line : خط کشیدن
line سیم
line لجام
line جبهه جنگ
line جاده
line ردیف
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line طناب سیم
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line استرکردن
line سطر
line : خط
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
by-line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
marriage line عقدنامه سند ازدواج
line transformer مبدل خط
mason's line ریسمان کار
line width پهنای خط
median line میانه
line telegraphy تلگراف خطی
message line خط مخابره
line terminal ترمینال خط
line tester ازمایش کننده خط
profile line نیمرخ زمین
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
load line خط بار
private line خط خصوصی
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
lyman line خط لیمان
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line خط محلی
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line نشانگر سینه
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خط
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
mooring line طناب مهار مین
phase line خط مبداء حرکت جنگی
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
peaked line خط چین
peaked line خط پاره پاره
phase line خط خیز
percolation line خط نفوذ
phantom line خط سری
penny a line ارزان نویس بی مایه
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
penny a line پست
penny a line ارزان
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
on line system سیستم درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com