Dictiornary-Farsi | effective grain diameter | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)

English	Persian
effective grain diameter	قطر موثر دانه


Other Matches

effective diameter	قطر موثر
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effective size of grain	اندازه موثرذرات
diameter	قطر دایره
diameter	میان بر
diameter	قطر
diameter	کلفتی
diameter	ضخامت
outside diameter	قطر خارجی
minor diameter	قطر کوچکتر قطر اقصر
diameter of bore	قطر سوراخ
contact diameter	قطر تماس
apparent diameter	قطر فاهری
angular diameter	قطر زاویهای
inside diameter	قطر داخلی
diameter of a knot	قطر یک گره
final diameter	قطر نهایی
diameter of commutation	قطر جابجاگری
diameter pitch	قطر گام
diameter=dia	قطر
orifice diameter	قطر روزنه
nominal diameter	قطر نامی
nominal diameter	قطر اسمی
pitch diameter	قطر گام
pitch diameter	قطر جناح
pitch diameter	قطر پهلو
tactical diameter	قطر تاکتیکی
inside diameter	قطر هسته
minor diameter	قطر کوچک
beam diameter reduction	میلهکاهشقطر
tip circle diameter	قطر دوره نوک
grain by grain	دانه دانه
grain	شاخه چنگال
grain	دانه
in grain	جنسا
against his grain	برخلاف تمایل او
in grain	بطورثابت
against the grain	ازبیراهه
grain	دانه زدن تراشیدن
grain	واحد وزن در سیستم غیرمتریک معادل 8460/0گرم
grain	بذر
grain	بافت
grain	پشم کندن
grain	خرده
grain	معادل 8460/0گرم
grain	ذره رنگ
grain	حبه باروت
grain	دانه دانه کردن جوانه زدن
grain	طبقه
grain	بازو
grain	حالت
grain	مشرب خوی
grain	رگه
grain	رگه خمیره حالت زبری
grain	جو
grain	حبه
grain	حبوبات
grain	دان تفاله حبوبات
grain	دانه خرج
grain	غلات
grain	یک گندم
grain	زبری
grain tin	قلع بلوری
grain side	سمت مویی
take something with a grain of salt <idiom>	بدل نگرفتن
grain structure	ساختار بلوری
grain rust	زنگ گندم
grain boundary	مرز بلورها
grain rust	زنگ حبوبات
grain orientation	طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
grain alcohol	الکل خالص
grain field	کشتزار
grain field	گندم زار
to take with a grain of salt	اغراق امیز دانستن
end grain	انتهایسطحبرش
grain head	خوشه دانه [گیاه شناسی]
standing grain	ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
Grain elevator	آسانسور سیلو
lengthwise grain	پیلیطولی
grain auger	محلدانه
grain elevator	بالابرندهدانه
grain pan	سینیدانه
grain tank	مخزندانه
crosswise grain	بافتعرضی
seed grain	تخم
seed grain	بذر
seed grain	دانه برای کشت
grain tube	لولهحبوبات
to dye in grain	درحال خامی رنگ کردن
to take with a grain of salt	باورنکردن
to winnow the grain	گندم راباددادن
with a grain of salt	بقیداحتیاط بااندک تردید
grain ear	خوشه دانه [گیاه شناسی]
grain terminal	پایانهحبوبات
crystalline grain	دانه بلورین
crystal grain	دانه بلوری
close grain	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
grain size classification	طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
section of a grain of wheat	قسمتهایتخممرغ
effective	دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
effective	آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
effective	نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
effective	خروجی میانگین پردازنده
effective	آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
the effective cause	علت
effective value	جریان موثر
effective	کاری
effective	عامل موثر
effective	قابل اجرا
effective	اثر بخش
effective	کارگر
effective	موثر
effective	مفید
effective	سرباز اماده به خدمت
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).	من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
effective damage	خسارت موثر
effective current	جریان موثر
effective depth	ارتفاع مفید
effective damage	ضایعات موثر
effective date	تاریخ اجرا
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective demand	تقاضای موثر
effective demand	تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
effective faith	ایمان توام باعمل
effective collision	برخورد موثر
effective charge	بار موثر
effective capacity	فرفیت موثر
effective output	دبی موثر
effective storage	گنجایش مفید
effective resistance	مقدار مقاومت موثر
cost-effective	هزینه کاه
cost-effective	کارآمد هزینه
cost-effective	مقرون به صرفه
effective address	نشانی موثر
effective address	آدرس موثر
effective area	سطح موثر
effective capacity	گنجایش مفید
cost-effective	سودآور
effective strength	استعدادرزمی موجود
effective range	برد موثر جنگ افزار
effective shear	برش موثر
effective size	اندازه موثر
effective span	دهانه موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective strength	استعداد رزمی موثر
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective stress	تنش موثر
effective range	برد موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
effective output	بازداده موثر
effective output	خروجی موثر
effective pattern	منطقه اصابت موثر
effective pitch	گام موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective power	قدرت موثر
effective power	توان موثر
effective pressure	فشار موثر
effective radius	شعاع موثر
effective temperature	دمای موثر
effective field	میدان موثر
effective width	عرض موثر
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
effective wind	باد سمتی
effective wind	مولفه باد موثر
effective treatment	تسویه کارا
effective treatment	تسویه موثر
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective throat	گلوگاه موثر
effective force	نیروی موثر
effective through put	توان عملیاتی موثر
effective electromotive force	نیروی برق رانی موثر
effective unit weight	وزن مخصوص موثر
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
effective nuclear charge	بار موثر هسته
effective atomic number	عدد اتمی موثر
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
effective band width	پهنای موثر نوار
effective beaten zone	منطقه ضربت موثر
effective beaten zone	منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
effective snow melt	برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
effective length of strut	ارتفاع کمانش
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
effective length of strut	بلندی کمانش
theory of effective demand determination	نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
effective collision cross section	سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل