Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
effective input
فرفیت موثر ورودی
Search result with all words
effective input admittance
گذرایی موثر ورودی
effective input impedance
ناگذرایی موثر ورودی
Other Matches
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
effective
آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
effective
نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
effective
خروجی میانگین پردازنده
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
effective
موثر
the effective cause
علت
effective value
جریان موثر
effective
کارگر
effective
عامل موثر
effective
قابل اجرا
effective
اثر بخش
effective
مفید
effective
سرباز اماده به خدمت
effective
کاری
effective pattern
منطقه اثر موثر
mean effective pressure
فشار موثر متوسط
effective pattern
منطقه اصابت موثر
effective output
بازداده موثر
effective address
نشانی موثر
effective pitch
گام موثر
effective resistance
مقدار مقاومت موثر
effective storage
گنجایش مفید
effective porosity
تخلخل موثر
effective power
قدرت موثر
effective power
توان موثر
effective pressure
فشار موثر
effective radius
شعاع موثر
effective radius of a well
شعاع موثر چاه
effective address
آدرس موثر
effective area
سطح موثر
effective output
دبی موثر
effective field
میدان موثر
effective faith
ایمان توام باعمل
effective diameter
قطر موثر
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
effective demand
تقاضای موثر
effective date
تاریخ اجرا
effective damage
ضایعات موثر
effective damage
خسارت موثر
effective current
جریان موثر
effective collision
برخورد موثر
effective charge
بار موثر
effective capacity
فرفیت موثر
effective capacity
گنجایش مفید
effective depth
ارتفاع مفید
effective force
نیروی موثر
effective rainfall
بارندگی موثر
effective range
برد موثر
effective strength
استعدادرزمی موجود
effective stress
تنش موثر
effective treatment
تسویه موثر
cost-effective
سودآور
cost-effective
کارآمد هزینه
effective wind
مولفه باد موثر
effective temperature
دمای موثر
effective wind
باد سمتی
effective through put
توان عملیاتی موثر
effective time
زمان موثر
effective output
خروجی موثر
effective time
مدت موثر
effective treatment
تسویه کارا
effective strength
استعداد رزمی موثر
cost-effective
مقرون به صرفه
effective width
عرض موثر
effective size
اندازه موثر
effective shear
برش موثر
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective span
دهانه موثر
effective range
برد موثر جنگ افزار
cost-effective
هزینه کاه
effective stimulus
محرک موثر
effective throat
گلوگاه موثر
effective magnetic field
میدان مغناطیسی موثر
effective nuclear charge
بار موثر هسته
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
effective length of strut
ارتفاع کمانش
effective length of strut
بلندی کمانش
effective interest rate
نرخ بهره موثر
effective grain diameter
قطر موثر دانه
effective magnetic moment
گشتاور مغناطیسی موثر
effective habit strength
حد موثر نیرومندی عادت
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
effective reaction potential
حد موثر نیرومندی واکنش
effective electromotive force
نیروی برق رانی موثر
effective size of grain
اندازه موثرذرات
effective snow melt
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
brake mean effective pressure
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
effective output impedance
ناگذرایی موثر خروجی
effective output admittance
گذرایی موثر خروجی
effective tax rate
نرخ موثر مالیاتی
effective tax system
نظام موثر مالیاتی
effective atomic number
عدد اتمی موثر
effective size of grain
قطر موثر ذرات
effective thickness of a wall
ضخامت موثر دیوار
effective beaten zone
منطقه ضربت موثر
effective band width
پهنای موثر نوار
effective collision cross section
سطح مقطع برخورد موثر
theory of effective demand determination
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
درونداد
input
توان اولیه
input
توان ورودی ورودی
input
سیگنال اولیه
input
سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input
مصرفی
input
ورودی
input
درون داد
input
توان ورودی
input
نیروی مصرف شده
input
خرج
input
پول بمیان نهاده
input
درون گذاشت
input
داده ها اطلاعات ورودی
input
درداده
input
در رونده
input
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input
کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input
دادن ورودی
input
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
عمل وارد کردن اطلاعات
input
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
وسیله ورودی
input
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
input queue
صف ورودی
input pulse
پالس ورودی
input pulse
ایمپولز ورودی
input programme
برنامه ورودی
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
input power
قدرت ورودی
input reactance
مقاومت کور اولیه
input reactance
راکتانس اولیه
input reactor
پیچک ورودی
input reactor
سلف ورودی پیچک ماقبل
input register
ثبات ورودی
input resistance
مقاومت ورودی
input resistance
مقاومت موثر اولیه
input signal
سیگنال ورودی
input signal
سیگنال اولیه
input socket
ساکت ورودی
input power
توان ورودی
input parameter
پارامتراولیه
input selector
انتخابگرورودی
input devices
ابزارخروجی
input wire
سیمداخلی
input of current
تغذیه و هدایت جریان
input of current
ورود جریان
voice input
ورودی صوتی
variable input
داده متغیر
variable input
نهاده متغیر
two input subtractor
کاهشگر با دو ورودی
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
two input adder
افزایشگر با دو ورودی
input noise
پارازیت اولیه
three input adder
افزایشگر با سه ورودی
input output
ورودی خروجی
input parameter
پارامتر ورودی
input monitors
صفحهنمایشداخلی
input/output
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
input/output
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input/output
وسیله جانبی
input/output
مدیریت و کنترل میکند
input/output
بررسی
input/output
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
input/output
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
instrumental input
داده سودمند
noninverting input
ورودی غیروارونگر
manual input
ورودی دستی
input/output
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
input/output
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input terminal
ترمینال ورودی
input tape
نوار اولیه
input stream
مسیل ورودی
input stream
جریان سیر ورودی
input stage
طبقه اولیه
input stage
طبقه ورودی
input spectrum
بیناب یا طیف اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
input time
زمان اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com