English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English Persian
efficiency of rectification بازده یکسوکنندگی
Other Matches
rectification جبران یکسوسازی
rectification یکسو کردن
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
rectification اصلاح
rectification تصحیح
rectification راستگری
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
rectification راست گردانی
rectification تصفیه
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
two way rectification یکسوسازی تمام موج
two way rectification یکسو سازی دو راهه
rectification دائم سازی
rectification note اصلاحیه
grid rectification یکسوسازی شبکه
rectification of a curve طول کمان [ریاضی]
rectification of an alternating current یکسوکنندگی جریان متناوب
efficiency خوب کار کردن
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
overall efficiency بازده کلی
overall efficiency راندمان کلی
efficiency بهره
efficiency اثر بخشی
efficiency بهره وری
efficiency راندمان
efficiency کارامدی
efficiency بازده
efficiency لیاقت
efficiency قابلیت کاردانی
efficiency عرضه
efficiency میزان لیاقت تولید
efficiency کفایت
efficiency ضریب انتفاع
efficiency کارایی
efficiency فعالیت مفید بازده
efficiency درجه تاثیر
efficiency بازده سودمندی
predictive efficiency کارایی پیش بینی
maximum efficiency راندمان بیشینه
radiation efficiency راندمان تابش
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
mechanical efficiency بازده مکانیکی
motor efficiency بازده موتور
nozzle efficiency کارایی نازل
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
volumetric efficiency بازده حجمی
transformer efficiency راندمان ترانسفورماتور
transformer efficiency بازده مبدل
total efficiency راندمان کل
thermal efficiency راندمان حرارتی
teacher efficiency کارامدی معلم
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
energy efficiency بازده انرژی لومینسانس
average efficiency بازده متوسط
tax efficiency کارائی مالیاتی
absolute efficiency کارائی مطلق
high efficiency راندمان بالا
generator efficiency بازده مولد
efficiency unit واحد کارایی
emission efficiency بازده کاتد
efficiency variance اختلاف بازدهی
efficiency variance تباین کارایی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
economic efficiency کارائی اقتصادی
conversion efficiency بازده تبدیل
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
commercial efficiency بازده صنعتی
combustion efficiency بازده احتراق
combustion efficiency راندمان احتراق
combat efficiency کارایی رزمی
ballistic efficiency کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
high efficiency ضریب بهره بالا
ideal efficiency بازده ایده ال
ideal efficiency راندمان ایده ال
maximum efficiency حداکثر کارائی
luminous efficiency ضریب روشنایی
nozzle efficiency راندمان نازل
maximum efficiency راندمان حداکثر
luminous efficiency راندمان روشنایی
injection efficiency بازده تزریق
increase of efficiency افزایش راندمان
internal efficiency راندمان داخلی
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
energy conversion efficiency راندمان تبدیل انرژی
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
lamp bulb efficiency بازده لامپ
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
coefficient of relative efficiency organ ضریب نسبی کارایی سازمان
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
decreasing marginal efficiency of capita کارائی نهائی نزولی سرمایه
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
ampere hour efficiency of storage batter بازده باتری انبارهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com