Dictiornary-Farsi | ejector seat | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 123 (7 milliseconds)

English	Persian
ejector seat	صندلی پران [هواپیمایی]


Other Matches

ejector	بیرون کننده
ejector	فشنگ پران
ejector	فشنگ کش
ejector	پوکه کش بیرون کشنده
ejector	افشانک
ejector	وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
ejector	دفع کننده
ejector	بیرون انداز
air ejector	مکنده هوا
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
clip ejector	شانه پران
clip ejector	خشاب پران
beater ejector	دکمه تعویض سر همزن
air ejector	هواکش
take your seat	بنشینیدسرجای خودتان
I think that's my seat.	فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken?	آیا این صندلی گرفته شده است؟
please take a seat	خواهش میکنم بفرمایید
seat	وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat	حرکت تعادلی
seat	قسمت میانی زین اسب
seat	کفل
seat	سرین
seat	نشیمنگاه مسند
seat	نیمکت
seat	صندلی
seat	جا
Have a seat, please!	خواهش میکنم بفرمایید !
Have a seat, please!	خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat	مرکز مقر
seat	محل اقامت
seat	مقر
seat	سکوی استقرار
seat	پایه
seat	نشیمنگاه
seat	جایگزین ساختن
seat	جایگاه نشاندن
valve seat	نشیمنگاه سوپاپ
reel seat	جایگاهقرقره
rear seat	صندلیعقب
first officer's seat	صندلیخلباناول
dual seat	زینموتور
double seat	صندلیدونفره
commander's seat	صندلیفرمانده
adjustable seat	صندلی متحرک
captain's seat	محلنشستنکاپیتان
bench seat	صندلیاتومبیل
country seat	خانهی بزرگ روستایی
the seat thought	مرکز اندیشه یا فکر
to induct into a seat	در جایی برقرار کردن
country seat	خانهی اربابی
seat back	پشتیصندلی
ejection seat	صندلی پران [هواپیمایی]
to resign one's seat	از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat	جای مجلسی
parliamentary seat	صندلی مجلسی
book a seat	جا رزرو کردن
keay seat	جا خار
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom>	پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom>	ناآرام بودن
Where is my seat(place)	جای من کجاست ؟
single seat	صندلییکنفره
seat tube	تیوپصندلی
seat stay	نگهدارندهصندلی
seat cover	پوششصندلی
the seat of pain	موضع درد
seat-belt	کمربند صندلی هواپیما
drive's seat	صندلی راننده
ejection seat	صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat	صندلی تاشو
forward seat	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat	صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat	حکومت نشین
governor's seat	حاکم نشین
he lost the seat	مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat	دوباره بوکالت برگزیده نشد
county seat	مرکز بخشداری
classical seat	وضع بدنی سوارکار روی زین
bridge seat	پاشنه پل
seat-belts	کمربند صندلی هواپیما
bucket seat	صندلی یکنفری
hot seat	صندلی برقی
hot seat	صندلی الکتریکی
seat belt	کمربند صندلی هواپیما
window seat	صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat	صندلی عقب اتومبیل
box seat	صندلی لژ
bridge seat	تکیه گاه
hiking seat	تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat	دادگاه
seat angle	نبشی نشیمن
seat of government	مقر حکومت
primer seat	مقر چاشنی
pillion seat	جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat	تخت خدا
seat of settlement	محل نشست ساختمان
seat of the pants	استفاده از تجربه
sliding seat	نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
mercy seat	سرپوش رحمت
straddle seat	تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
love seat	صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
the seat of pain	جای درد
key seat	شیار خار
key seat	جاخار
jump seat	صندلی تا شو
seat bars	میلههای تکیه گاه
back-seat driver	آدم فضول
valve seat reamer	جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert	مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder	دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers	مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers	آدم فضول
back-seat driver	مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
seat adjuster lever	سطح تنظیم صندلی
flat racing seat	خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
fly by the seat of one's pants <idiom>	دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me.	یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench	دریچهآچارپایه
seat-belt warning light	چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines.	کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob	دکمه تنظیم پشتی صندلی