English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
electoral term دوره مقننه [سیاست]
Search result with all words
electoral legislative term دوره انتخابیه
Other Matches
Short – term ( long – term ) projects . طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
electoral گزینگر
electoral register لیستافراد دارایحقرای
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term واژه
term اجل
term عبارت [ریاضی]
term جمله طیفی
term پاره سال تحصیلی
term عبارت
term ثلث تحصیلی
term سمستر
term نیمسال
term جمله عبارت
term دوره انتصاب
term مدت
term جمله
term جمله [ریاضی]
term شرایط
term روابط فصل
term زمان
term شرط
term دوره
term اصطلاح
term نامیدن لفظ
term هنگام
term موقع
term loan وام مدت دار
term of maintenance دوره نگاهداری
term of maintenance مهلت نگاهداری
term of reproach سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
term symbol نشانه جمله طیفی
the propriety of a term درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
term insurance بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term insurance بیمه موقت
sum term لفظ جمعی
stochastic term متغیر تصادفی
stochastic term جمله تصادفی
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
short term دوره کوتاه
short term مختصر
to serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
to serve one's term خدمت خودرا انجام دادن
mathematical term جمله [ریاضی]
parliamentary term دوره مقننه [سیاست]
a pejorative term عبارتی تنزل دهنده
long term <adj.> بلند مدت
long term <adj.> دراز مدت
in the short term <adv.> برای دوره کوتاه مدت
half-term تعطیلیبینترم
mathematical term عبارت [ریاضی]
longer-term دراز مدت
error term جمله خطا
exercise term عنوان مانور
exercise term اسم تمرین
expiry of the term انقضاء مدت
express term شرط صریح
grammatical term اصطلاحات دستوری
implied term شرط ضمنی
short-term کوتاه مدت
law term اصطلاح حقوقی
error term ضریب خطا
easy term کوتاه مدت
long-term دوره دراز مدت
longer-term دوره دراز مدت
medium term میان مدت
short-term کم مدت
long-term دراز مدت
term paper رساله کوتاه
an abstract term اسم بی مسما
an abstract term تعبیر تصویری
credit term مدت اعتبار
long term دراز مدت
long term طویل المدت
long term بلند مدت
relative term لفظ نسبی
major term شرط عمده واساسی
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
residual term جمله پسماند
minor term صغرای قیاس منطقی
residual term جمله باقیمانده
serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
short term کوتاه مدت
final term جمله نهایی
serve one's term of imprisonment حبس خود را گذراندن
short term loan وام کوتاه مدت
short term memory حافظه کوتاه مدت
short term forecast پیش بینی کوتاه مدت
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
medium term loan وام میان مدت
reasonable term and condition قید و شرط معقول
medium term forecast پیش بینی میان مدت
long term project پروژه طویل مدت
long term loan وام بلند مدت
long term memory حافطه دراز مدت
fixed term deposit سپرده ثابت
long term interest rate نرخ بهره طویل المدت
deflection under long term loading خیز ریز بار طویل المدت
long term credit commitment تعهد اعتبار بلند مدت
short term rate of interest نرخ بهره کوتاه مدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com