Dictiornary-Farsi | electric company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
electric company	شرکت برق


Other Matches

associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
in company	دسته جمعی
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company with	همراه بودن با
to keep company	باهم بودن
in company	باجمع
in company	درجمعیت
in company with	باتفاق
to keep company	باهم امیزش کردن
in company with	همراه
associated company	شرکت وابسته
company	کمپانی
company	تجارتخانه
company	مصاحبت کردن با
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	دسته هیئت بازیگران
company	گروه
company	شرکت
company	انجمن
company	جمعیت
company	گروهان
company	همراه
company	شریک
shipping company	شرکت کشتیرانی
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت حمل و نقل
ship's company	خدمه ناو
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
ship's company	پرسنل ناو
service company	گروهان خدمات
separate company	گروهان مستقل
software company	شرکت نرم افزاری
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
stock company	شرکت سهامی
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to break company	جدایی کردن
supply company	شرکت تامین کننده
subsidiary company	شرکت فرعی
proprietary company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
headquarters company	گروهان قرارگاه
headquarters company	گروهان ارکان
growth company	شرکت در حال گسترش
fire company	شرکت اتش نشانی
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
incorporated company	شرکت ثبت شده
insurance company	شرکت بیمه
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
private company	شرکت خصوصی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
invalidation of company	بطلان شرکت
finance company	شرکت تامین مالی
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
public company	شرکت سهامی عام
company commander	فرمانده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
acting company	شرکت عامل
affiliated company	شرکت وابسته
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
article of a company	اساسنامه شرکت
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
branch of a company	شعبه شرکت
company seal	مهر شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
cooperative company	شرکت تعاونی
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
mutual company	شرکت تعاونی
commercial company	شرکت تجاری
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
Company town	شهرک کارگران
company secretary	منشی شرکت
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
company union	اتحادیه شرکت
dissolution of a company	انحلال شرکت
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
head office of company	مرکز اصلی شرکت
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
joint stock company	شرکت سهامی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
unlimited liability company	شرکت تضامنی
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
joint-stock company	شرکت سهامی
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
public joint stock company	شرکت سهامی عام
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
electric	الکتریکی
all electric	تماما" الکتریکی
all electric	تماما"برقی
non electric	غیر برقی
non electric	غیر گهربایی
electric	آنچه با الکتریسیته کار میکند
electric	تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
electric	حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
electric	برق دهنده
electric	کهربایی
electric	برقی
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
electric candle	شمع برقی
electric charge	بار برقی
electric kiln	کورهالکتریکی
electric circuit	مدار
electric circuit	مدار الکتریکی
electric bulb	لامپ الکتریکی
electric bulb	چراغ برق
electric guitar	گنتارالکتریکی
electric drill	دریلالکتریکی
electric cooker	گازالکتریکی
electric bell	زنگ اخبار
electric boiler	دیگ بخار برقی
electric brake	ترمز برقی
electric brake	ترمز الکتریکی
electric break down	شکست الکتریکی
electric cleaner	جارو برقی
electric clock	ساعت الکتریکی
electric coupling	تزویج الکتریکی
electric coupling	پیوست الکتریکی
electric current	شدت جریان
electric current	جریان برقی
electric current	جریان الکتریسیته
electric cushion	بالش برقی
electric dipole	دو قطبی الکتریسیته
photo electric	وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electric control	کنترل الکتریکی
electric contact	کنتاکت الکتریکی
electric communication	مخابرات
electric component	قطعه الکتریکی
electric conduction	هدایت الکتریسیته
electric conductor	هادی الکتریسیته
electric conductor	هادی برق
electric conductor	رسانا
electric conductor	هادی
electric connection	اتصال الکتریکی
electric constant	ثابت الکتریکی
electric doublet	دو قطبی الکتریسیته
electric razor	ریشتراشبرقی
electric drills	دریل ها [ابزار]
hydro electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric chair	صندلی اعدام الکتریکی
electric chair	اعدام بوسیله برق