Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
electricity generating room	اتاقتولیدالکتریسیته
Other Matches
generating	استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generating	رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generating	محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generating	تولید شده توسط کامپیوتر
generating	خلق کردن
generating	ساختن
generating	گسترش یافتن افریدن
generating	تولید کردن
generating	حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating	بوجود اوردن تناسل کردن
generating	تولید کردن احداث کردن
generating	زاییدن
generating	زادن
generating station	پست نیرو نیروگاه
generating tone	صوت مولد
generating tool	ابزار تولید
generating station	کارخانه برق
generating set	دستگاه مولد برق
generating plant	پست نیرو
generating plant	نیروگاه
generating plant	کارخانه برق
generating function	تابع زاینده
generating function	تابع مولد
power generating plant	تاسیسات تولید نیرو
single phase generating	مولد یک فازه
gas electric generating set	مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
electricity	الکتریسیته
electricity	نیروی کهربایی
electricity	برق
electricity	مین نور یا گرما یا نیرو
Is there electricity?	آیا برق وجود دارد؟
voltaic electricity	برق ولتایی
static electricity	الکتریسیته ساکن
mains electricity	منبع الکتریسیته محلی مشتریان
positive electricity	الکتریسیته مثبت
electricity meter	کنتور برق
hydro-electricity	برقحاصلازآب
contact electricity	فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
frictional electricity	برق مالشی
static electricity	برق ساکن
thermo electricity	گرما برق
pyro electricity	گرما برق
magneto electricity	نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
negative electricity	الکتریسیته منفی
electricity distribution	توزیعالکتریسیته
negative electricity	برق منفی
electricity production	تولیدالکتریسیته
electricity cable	کابلالکتریسیته
electricity transmission	انتقالالکتریسیته
induced electricity	الکتریسیته القائی
nuclear electricity	الکتریسیته هستهای
overcharged with electricity	دارای برق زیاد
positive electricity	برق مثبت
atmospheric electricity	برق جوی
animal electricity	الکتریسیته بدن
He's always moaning that we use too much electricity.	او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
electricity cut	خاموشی
electricity cut	رفتن برق
electricity cut	قطع برق
waterproofed electricity supply	منبعالکتریسیتهضدآب
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
high-tension electricity transmission	امتدادبلندناقلالکتریسیته
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
transformation of mechanical work into electricity	انتقالکارمکانیکیبهالکتریسیته
The water and electricity have been cut off our conversation , the	آب وبرق ما قطع شده است
room	خانه
room no	اطاق شماره 3
in the room of	بجای
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
room	جا
room	اتاق
in the room of	درعوض
room	فضا
room	مسکن گزیدن منزل دادن به
the f. of a room	اثاثیه اطاق
room	وسیع تر کردن
To do up the room.	اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room	محل موقع
take your w to another room	اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
room	اطاق
room	مجال
still room	شربتخانه
room	انبار
these room let well	نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
in my room	در اتاقم
reading room	خوانشگاه
reading room	اتاق قرائت
to spray a room	امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
tea-room	کافه
reception room	پذیرشگاه
reception room	اتاق پذیرایی
reception room	اتاق انتظار
reading room	قرائت خانه
men's room	مستراح مردانه
war room	اتاق جنگ
waiting room	اطاق انتظار
ladies' room	مستراح زنانه
the room was seated for 00	جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
wainscoting of a room	کار چوبی داخل اطاق
upper room	بالاخانه اطاق فوقانی
tiring room	محل تعویض لباس هنرپیشه
they rushed out of the room	از اطاق بیرون ریختند
war room	اتاق عملیات
ward room	اطاق افسران در کشتی جنگی
leg room	پا جا
leg room	جا برای پاها
common room	تالار دانشجویان
common room	باشگاه دانشجویان
common room	اتاق استادان
ware room	بارخانه
ware room	انبارکالا
ware room	انبار گمرک
ware room	انبار کردن مخزن
they rushed into the room	ریختند توی اطاق
The room is stuffy .	هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
Room 123	اتاق 123
double room	اتاقدونفره
consulting room	اتاقمعاینه
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
torpedo room	اتاقکاژدر
Do you have a room with a better view?	آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
service room	اتاقسرویسدهی
a double room	یک اتاق دو نفره
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
incident room	اتاقبازجوئی
morning room	اتاقنورگیر
spare room	اتاقمخصوصمیهمانان
I slipped into the room .	یواشکی وارد اطاق شد
We entered the room together .	باهم وارد اطاق شدیم
elbow room <idiom>
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy.	هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Make some room here.	یک قدری اینجا جا باز کن
There is no room for doubt.	جای تردید نیست
make room for someone or something <idiom>	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
We are cramed for room.	جایمان تنگ است
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
engine room	اتاقموتور
assmbly-room	اتاق همایش
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
room service	سرویسداخلاتاق
dimmer room	تاریکخانه
crew's room	اتاقخدمه
keeping-room	اتاق نشیمن
control room	اتاقکنترل
tea-room	چایخانه
first focal room	اولیناتاقمرکزی
I could have sworn that there was somebody in the next room .	می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
laundry room	اتاقکلبایشویی
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
a single room	یک اتاق یک نفره
Could you reserve a room for me?	آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
waiting-room	اتاق انتظار
second focal room	دومیناتاقمرکزی
room thermostat	اتاقکترموستاد
rehearsal room	اتاقتمریننمایش
pump room	اتاقپمپ
tea-room	رستوران
he swung out of the room	باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
cycle of the room	دورقمر
cycle of the room	گردش ماه
crush room	گردش گاه بازیگرخانه
sleeping room	اطاق خواب
coffee room	اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee room	خوارک خانه
coding room	اطاق رمز
cloak room	اطاق رختکن
cleaning room	اطاق شستشو
boiler room	اطاق دیگ بخار
bed room	اطاق خواب
damp room	اطاق نمناک
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark room	اتلیه
hardening room	اطاق سخت گردانی
gun room	مخزن مهمات درکشتی
gun room	اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
counting room	دفترخانه
guard room	پاسدارخانه
green room	انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
furnace room	فضای داخل کوره
fire room	اطاق دیگ بخار ناو
elbow room	ازادی عمل
dwelling room	اطاق نشیمن
distorted room	اتاق خطاانگیز
back room	محوطه بین خط پایانی ودیوار
drawing room	سالن پذیرایی
drawing room	اطاق پذیرایی
dressing room	رختکن
dressing room	اطاق ویژه ارایش
dressing room	اطاق رخت کن
sleeping room	خوابگاه
standing room	جای ایستادن
guest-room	اطاق مهمان
guest room	اطاق مهمان
operating room	اطاق عمل
operating room	جایگاه عمل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com