Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
electronic engineer
مهندس الکترونیک
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
Other Matches
first engineer
مهندس اول
engineer
مهندس
we are in need of two engineer
ما بدو تن مهندس نیازمندنیستیم
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer
مهندسی کردن
engineer
مهندسی
engineer
قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineer
افسر مهندس
customer engineer
مهندس سخت افزار
customer engineer
مهندس سخت افزاز
automotive engineer
مهندس مکانیک
consulting engineer
مهندس مشاور
chief engineer
مدیر ماشین
chief engineer
سرمهندس
combat engineer
مهندسی رزمی
production engineer
مهندس تولید
computer engineer
مهندس کامپیوتر
design engineer
مهندس طراح
division engineer
یکان مهندسی لشگر
division engineer
مهندسی لشگر
engineer battalion
گردان مهندس
engineer division
قسمت مهندسی
engineer in chief
سر مهندس
engineer's scale
خط کش مهندسی
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
field engineer
مهندس پایکار
field engineer
مهندس پای کار
metallogical engineer
مهندس متالوژی
flight engineer
مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
flight engineer
مهندس پرواز
knowledge engineer
مهندسی اگاهی
knowledge engineer
مهندسی دانش
mechanical engineer
مهندس مکانیک
mechanical engineer
مکانیک دان
electric engineer
کارشناس برق
electric engineer
مهندس برق
engineer battalion
گردان مهندسی
communication engineer
مهندس مخابرات
supervisor engineer
مهندس نافر
He works as engineer.
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
telecommunication engineer
مهندس ارتباطات
systems engineer
مهندس سیستم
system engineer
مهندس سیستم
software engineer
مهندس نرم افزار
road engineer
مهندس راه
road engineer
مهندس جاده سازی
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
civil engineer
مهندس شهرسازی
civil engineer
مهندس ساختمان
civil engineer
مهندس راه و ساختمان
civil engineer
مهندس راه وساختمان
railway engineer
مهندس راه اهن
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
rolling mill engineer
نوردکار
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic
مشابه 3510
electronic
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic
الکترونیک
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic
باس ولتاژ کم
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic
الکترونیکی
electronic
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic charge
بار بنیادین
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
electronic control
فرمان الکترونیکی
electronic components
اجزاء الکترونیکی
electronic switch
سوئیچ الکترونی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic brain
مغز الکترونیکی
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic tagging
لباسردیاب
electronic viewfinder
پایندهتصویرالکتریکی
electronic ballast
بالنالکتریکی
electronic piano
پیانوالکتریکی
electronic scales
ترازویالکتریکی
electronic concentration
غلظت الکترون
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
electronic tag
مانیتور مچ پا
electronic deception
فریب الکترونیکی
electronic jamming
پخش پارازیت
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic lens
عدسی یا لنز الکترونی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
electronic magazine
مجله الکترونیکی
electronic mail
پست الکترونیکی
electronic microscope
میکروسکوپ الکترونی
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music
موسیقی الکترونیکی
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
electronic tag
لباس ردیاب
electronic density
چگالی الکترونی
electronic element
عنصر الکترونیکی
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission
انتشار الکترونها
electronic current
جریان الکترونها
electronic excitation
تحریک الکترونی
electronic filling
پر کردن الکترونیکی
electronic flash
فلاش الکترونی
electronic formula
فرمول الکترونی
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic transition
جهش الکترونی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic structure
ساختار الکترونی
electronic warfare
میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare
جنگ الکترونیک
electronic voltmeter
ولت سنج الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
electronic spreadsheet
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic current
جریان الکترونی
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic rectifier
یکسوساز الکترونی
electronic pen
قلم الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
electronic rectifier
یکسوکننده الکترونی
electronic publishing
انتشارات الکترونیکی
electronic radiation
تشعشع الکترونی
electronic countermea sures
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures
اقدامات ضد الکترونیکی
electronic bulletin board
یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic transfer of data
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
email
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
رایانامه
email
[short for electronic mail]
ایمیل
e-mail
[short for electronic mail]
رایانامه
e-mail
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
ایمیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com