Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
electronic flash
فلاش الکترونی
Other Matches
in a flash
درانی
flash
پیام انی یا برق اسا
flash
تلالو تاباندن
flash
فلاش عکاسی
flash
زودگذشتن
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
تشعشع
flash
بروز ناگهانی جلوه
flash
لحظه
flash
یک ان
flash
برق
flash
نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash
درخشیدن
flash
برق زدن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash
معدن موازی سریع A/D.
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash
تابش انی
flash
درخش
flash
فلاش
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
تاباندن
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
in a flash
بیک چشم برهم زدن
flash
روشنایی مختصر
flash signal
علامت فلاش
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
flash ranging
مسافت یابی نوری
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash card
ورقه تمرین بصری
flash color
رنگ مبنا
flash color
رنگ اصلی
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flash reducer
کم کننده برق دهانه توپ
helium flash
جرقه هلیومی
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash weld
جوش شعلهای
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash suppressor
شعله پوش
flash signal
سیگنال فلاش
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash report
گزارش برق اسا
flash report
گزارش انی
flash color
زمینه
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash light
نور برق
flash message
پیام انی
flash message
پیام برق اسا
flash photography
عکاسی شب بابرق
flash point
نقطه احتراق
flash photolysis
نورکافت درخشی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point
نقطه اشتعال
flash light
چراغ قوه
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
flash fuze
چاشنی الکتریکی
flash fuze
ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash hook
قلاب گوشت
flash house
جایگاه دزدان
flash house
دزدخانه جنده خانه
flash in the pan
کوشش بیهوده
flash in the pan
جوشش انی وبی نتیجه
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash in the pan
<idiom>
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash hider
مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash flood
سیل برق اسا
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
light flash
فلاش نور
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
x ray flash
فلاش رونتگن
flash floods
سیل برق اسا
flash to bang time
زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
electronic
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic
سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic
سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic
روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic
مشابه 3510
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic
الکترونیک
electronic
الکترونیکی
electronic
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic
باس ولتاژ کم
electronic
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic current
جریان الکترونی
electronic ballast
بالنالکتریکی
electronic piano
پیانوالکتریکی
electronic scales
ترازویالکتریکی
electronic tagging
لباسردیاب
electronic viewfinder
پایندهتصویرالکتریکی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
electronic tag
لباس ردیاب
electronic tag
مانیتور مچ پا
electronic warfare
میدان جنگ الکترونیکی
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
electronic element
عنصر الکترونیکی
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic emission
انتشار الکترونها
electronic engineer
مهندس الکترونیک
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
electronic excitation
تحریک الکترونی
electronic filling
پر کردن الکترونیکی
electronic formula
فرمول الکترونی
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
electronic jamming
پخش پارازیت
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic density
چگالی الکترونی
electronic deception
فریب الکترونیکی
electronic current
جریان الکترونها
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
electronic concentration
غلظت الکترون
electronic beam
اشعه ی الکترونیکی
electronic brain
مغز الکترونیکی
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge
بار بنیادین
electronic components
اجزاء الکترونیکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic lens
عدسی یا لنز الکترونی
electronic warfare
جنگ الکترونیک
electronic publishing
انتشارات الکترونیکی
electronic radiation
تشعشع الکترونی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic rectifier
یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier
یکسوساز الکترونی
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic spreadsheet
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic structure
ساختار الکترونی
electronic switch
سوئیچ الکترونی
electronic transition
جهش الکترونی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
electronic voltmeter
ولت سنج الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic music
موسیقی الکترونیکی
electronic microscope
میکروسکوپ الکترونی
electronic mail
پست الکترونیکی
electronic pen
قلم الکترونیکی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic magazine
مجله الکترونیکی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic transfer of data
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic bulletin board
یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic countermea sures
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic data processing
پردازش الکترونیکی داده
electronic countermea sures
اقدامات ضد الکترونیکی
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
electronic data processing system
سیستم پردازش الکترونیکی داده
email
[short for electronic mail]
رایانامه
email
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
ایمیل
e-mail
[short for electronic mail]
پست الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
رایانامه
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
ایمیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com