English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English Persian
electronic mail پست الکترونیکی
Search result with all words
email [short for electronic mail] ایمیل
e-mail [short for electronic mail] ایمیل
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] رایانامه
e-mail [short for electronic mail] رایانامه
Other Matches
mail جوشن
mail زره دار کردن پست
mail نامه رسان
mail پستی
mail باپست فرستادن
mail پست
mail مراسلات
mail پست کردن
mail پیام های ارسالی بین کاربران صفحه آگهی یا شبکههای مابین
mail که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
mail سیستم ارسال نامه و بستههای پستی از یک محل به دیگری
by next mail باپست اینده
by next mail با پیت بعد
mail پیام های الکترونیکی از و به کاربران صفحه آگهی یا شبکه
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
mail نامههای ارسالی یا دریافتی
e mail علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
mail زره
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
mail چاپار
mail ارسال چیزی توسط پست
overland mail پستی که از راه خشکی برود
ring mail زره
sea mail پست دریایی
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
snail mail و نه پست الکترونیکی
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
computerized mail پست کامپیوتری
certified mail پست سفارشی
certified mail پست سفارشی دو قبضه
mail box جعبه پستی
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
mail orderly پستچی
mail merging ادغام پستی
mail merge ادغام پستی
mail gram پست زمینی
mail coach دلیجان پستی
mail cart گاری پست
mail cart ارابه پستی
mail call دریافت نامه از پستخانه
mail call رسیدن نامه یا پست
overland mail پست زمینی
Registered mail. نامه سفارشی
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
voice mail پست صوتی
mail services خدمات پستی
voice mail پست اوایی پست صوتی
junk mail اقلام پستی ناخواسته
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
registered mail پست سفارشی
chain mail زره زنجیری
air mail پست هوایی
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
accountable mail پست یا نامه سفارشی و بیمه شده
there was no mail to day امروز پست نبود
coats of mail زره نیم تنهای
coat of mail زره نیم تنهای
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
mail order سفارش کالا بوسیله پست
She didnt let me mail the shelf . نگذاشت کاغذ را پست کنم
air mail receipt رسید پست هوایی
mail order business کسب و کار مکاتبهای
mail order of payment دستور پرداخت کتبی
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
to mail a letter [American English] نامه ای را با پست فرستادن
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface مجموعه استانداردها
electronic سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic الکترونیک
electronic الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic الکترونیکی
electronic 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic مشابه 3510
electronic روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic باس ولتاژ کم
I dont quite remembered to post (mail)your letter. کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic current جریان الکترونی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control فرمان الکترونیکی
electronic brain مغز الکترونیکی
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
electronic charge بار بنیادین
electronic components اجزاء الکترونیکی
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
electronic calculator حسابگر الکترونیکی
electronic concentration غلظت الکترون
electronic tag لباس ردیاب
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
electronic jamming تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic tagging لباسردیاب
electronic viewfinder پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales ترازویالکتریکی
electronic piano پیانوالکتریکی
electronic ballast بالنالکتریکی
electronic tag مانیتور مچ پا
electronic current جریان الکترونها
electronic engineer مهندس الکترونیک
electronic modulation مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic music موسیقی الکترونیکی
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic pen قلم الکترونیکی
electronic printer چاپگر الکترونیکی
electronic publishing انتشارات الکترونیکی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic element عنصر الکترونیکی
electronic magazine مجله الکترونیکی
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electronic excitation تحریک الکترونی
electronic filling پر کردن الکترونیکی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic formula فرمول الکترونی
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
electronic jamming پخش پارازیت
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic locator فلزیاب رادیویی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electronic security تامین الکترونیکی
electronic voltmeter ولت سنج الکترونیکی
electronic deception فریب الکترونیکی
electronic density چگالی الکترونی
electronic emission انتشار الکترونها
industrial electronic الکترونیک صنعتی
electronic warfare میدان جنگ الکترونیکی
electronic warfare جنگ الکترونیک
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic spreadsheet صفحه گسترده الکترونیکی
electronic transition جهش الکترونی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic counter measure جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures پیش گیریهای ضد الکترونیکی
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
electronic countermea sures اقدامات ضد الکترونیکی
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com