English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English Persian
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
Other Matches
eleemosinary صدقه خور
eleemosinary وابسته به صدقه
eleemosinary مربوط به خیرات خیرخواهانه
relief well چاه فشارشکن
relief خلاص کردن
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
by way of relief برای تنوع
relief کم کردن
in relief برجسته
in relief بطور برجسته
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief well چاه بارشکن
relief well چاه تخلیه
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief برجسته کاری
relief اعانه
relief خط بر جسته
relief حجاری برجسته
relief تسکین
relief رفع نگرانی
relief اسودگی
relief راحتی
relief فراغت ازادی
relief امداد
relief کمک
relief تشفی
relief کاهش
relief تسکینی
relief رهایی
relief معافیت
relief تحفیف
relief جانشین
relief ترمیم اسایش خاطر
relief گره گشایی جبران
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief valve شیر خلاص
relief valve شیر فشارشکن
relief interval استراحت متناوب
relief valve شیر اطمینان
relief map نقشه برجسته
relief map نقشه برجسته نما
relief of sentry عوض نگهبان
relief time زمان استراحت
stucco relief گچبریهای برجسته
terrain relief شکل فاهری زمین
relief [from pain] تسکین [درد]
high relief برجستگی زیاد
bas-relief برجسته کاری
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt relief بخشش بدهکای
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
relief printing چاپگربرجسته
relief [from pain] کاهش درد
work relief استراحت توام با کار
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
relief in place تعویض یکانها در محل
relief in place تعویض در محل
low relief نقش نیم برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief رهایی از بلایا
relief emboss برجسته
basso relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
bas relief برجسته کوتاه
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund وجوه اعانه
relief emboss نقشه برجسته
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle زاویه خلاصی
relief angle زاویه ازاد
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
refugee relief نجات پناهندگان
pauper relief اعانه
pauper relief بینوایان
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
air relief cock مجرای تهویه
prossure relief valve شیر خلاص فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
air relief valve دریچههوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com