English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
elementary fire ball اتشگوی اغازین
Other Matches
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
fire ball گلوله
fire ball توپ
fire ball نارنجک
elementary اولیه
elementary مقدماتی پایهای
elementary مشابه
elementary بنیادی
elementary اغازی
elementary مقدماتی
elementary ابتدایی
elementary اصلی
elementary gate دریچه مقدماتی
elementary function تابع ابتدایی
elementary education اموزش ابتدایی
elementary diagram نمودار ابتدایی
elementary gate دریچه ابتدایی
elementary school دبستان
elementary schools دبستان
elementary cell پیل اولیه
elementary arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary reaction جزء واکنش
elementary algebra جبر مقدماتی [ریاضی]
elementary particle ذره بنیادی
elementary particles ذرات بنیادی
elementary item قلم مقدماتی
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
to a. the ball اماده انداختن
to a. the ball توپ رانشان دادن
on the ball <idiom> باهوش
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball بقچه [کاموا ]
ball گلوله
to a. the ball توشدن
ball کانون [کاموا]
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball توپ بازی مجلس رقص
ball گرهک
ball بیضه
into a ball نخ راگلوله کنید
ball بال [رقص]
ball مجلس رقص
ball ساچمه
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball گلوله توپ
ball گلوله کردن
ball ایام خوش
ball گوی
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
ball توپ
ball رقص
ball توپ دور از دسترس توپزن
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
ball ساچمه توپ
fir ball چلغوزه
cork ball توپچوبپنبهای
green ball توپسبز
brown ball توپقهوهای
cricket ball توپبازیگریکت
eye ball تخم چشم خال سیاه هدف
hockey ball توپهاکی
fir ball جوزصنوبر
bowling ball توپبولینگ
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball assembly توپمجمع
ball of clay توپبرایساختسفال
ball peen توپکنوکچکش
ball stand محلتوقفتوپ
ball winder نخپیچ
ball games هماورد
black ball توپسیاه
blue ball توپآبی
ball games شرایط وضعیت
ivory ball توپعاجی
keep one's eye on the ball <idiom>
corn ball شیرینی چس فیل
eight ball billiard تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
cue ball گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
darning ball زیر رفویی
dead ball توپ مرده
dead ball توپ خارج ازبازی
drop ball دراپ بال
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
earth ball دنبلان
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
ball bearing بلبرینگ
lead ball کلاهکتوپی
pink ball توپصورتی
red ball توپقرمز
rugby ball توپلاستیکی
squash ball توپاسکوآش
tennis ball توپتنیس
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
eye ball سیاهی چشم
emery ball توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
break ball اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
called ball گوی تعیین شده از طرف بازیگر
canon ball گلوله توپ
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
long ball پرتاب از دور به دروازه
object ball گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
game ball توپ بازی
fuzz ball سماروغ
fuzz ball چتر مار
fuzz ball گوشت زیادی
fuzz ball قارچ
fuzz ball گیاه قارچی
free ball توپ بی صاحب
follow the ball دنبال توپ فرستادن
flat ball گوی بولینگ خارج از بازی
flat ball توپ کاشته
fish ball کوفته ماهی وسیب زمینی
palm the ball رانینگ
play the ball حفظ توپ با دریبل
playground ball توپ پلاستیکی کودکان
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
ground ball توپ زنده
ground ball توپ در جریان
lose of ball لورفتن توپ
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
marine ball نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump ball جمپبال
medicine ball توپ چرمی
held ball گرفتن همزمان توپ
medicine ball توپ پر تمرینی مدیسین بال
hard ball baseball =
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
hand ball توپ بازی با دست
gutter ball گویی که به شیار میافتد
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
live ball توپ در جریان
live ball توپ زنده
punch ball گلابی تمرین بوکس
punch the ball مشت کردن دروازه بان
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
to kick a ball زدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to open the ball اول رقصیدن
to open the ball پیش قدم شدن
to play ball توپ بازی کردن
track ball گوی نشان
track ball گوی پیگردی گوی شیار
volley ball والیبال
wash ball صابون دستشویی
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
ball game مسابقه
ball game هماورد
ball game شرایط وضعیت
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball games گوبازی
to kick a ball توپی را
to kick a ball توپ زدن
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
running with the ball با توپ دویدن
shadow ball تمرین گوی اندازی
sit on the ball بازی محافظه کارانه
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball پرتاب بی حالت
snow ball گلوله برف
snow ball با گلوله برف زدن
play the ball با دریبل صاحب توپ شدن
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball پاس عرضی
squat under the ball توپگیری با شیرجه
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
ball games مسابقه
to give the ball away توپ را [از دست] دادن
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
ball mill سنگ شکن گلولهای
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking دفاع خوب
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk مدافع پرقدرت
ball mill اسیاب ساچمهای
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
ball of the eye تخم چشم
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com