English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (9 milliseconds)
English Persian
elevation circle قطاع درجه
Other Matches
elevation بلندی
elevation ترفیع
elevation تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation زاویه فراز
elevation نما
elevation برز
elevation درجه
elevation حرکت در ارتفاع زاویه درجه
elevation جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevation برافراشتگی
elevation تراز از سطح مبنا
elevation ارتفاع
elevation بالا بردن لوله
elevation بالابردن
minimum elevation حداقل ارتفاع لوله
angle of elevation زاویه ارتفاع لوله
angle of elevation زاویه درجه
angle of elevation زاویه حرکت لوله درارتفاع
minimum elevation حداقل درجه
minimum elevation حداقل درجه مربوط به مانع
screening elevation تراز مانع رادار
east elevation نمای غربی
elevation quadrant تراز ربعی
crest elevation فرازای ستیغ تراز ستیغ
spot elevation ارتفاع تعیین شده
spot elevation نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
crest elevation فرازای تاج
elevation adjustment تنظیم کننده بالابر
adjusted elevation درجه تنظیمی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
elevation indicator صفحه نمودار درجه
visual elevation افت بصری گلوله
quadrant elevation زاویه تیر
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
screening elevation زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
trial elevation درجه مربوط به شروع تیر موثر
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
elevation stop متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation stop حد نهایی درجه
elevation scale طبلک درجه
elevation scale مقیاس درجه
elevation quadrant تراز تیر
elevation of security بالا بردن حاشیه امنیت
elevation of security زیاد کردن تامین
trial elevation درجه ازمایشی
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
lamphouse elevation control گیرهتنظیمبالارونده
boiling point elevation صعود نقطه جوش
adjusted quadrant elevation زاویه تیر تنظیمی
boiling point elevation constant ثابت صعود نقطه جوش
inner circle دایرهداخلی
circle eight چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
circle گرفتن احاطه کردن
circle جفتی
circle دویدن در مسیر منحنی
circle مدورساختن
circle دورزدن
circle قلمرو
circle محفل حوزه
circle محیط دایره
circle دایره
circle دور
turning circle دایره چرخش ناو
root circle دوره پای دندانه
throwing circle دایره پرتاب نیزه
pitch circle دایره گام
the vicious circle دور تسلسل
tactile circle دایره بساوشی
stress circle دایره تنش
three point circle قوس زمین زیر حلقه بسکتبال
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
stalder circle اشتادلر
small circle دایره صغیره
small circle دایره صغیره سماوی
tip circle دوره نوک
semi circle نیم دایره
turning circle دایره گردش
vertical circle دایره عظیمه ماربر راس القدم و سمت القدم نافر
vertical circle دایره قائم
area of a circle مساحت دایره [ریاضی]
area of a circle مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
circle chart نمودار دایره ای [ریاضی]
circle chart گراف دایره ای [ریاضی]
unit circle دایره واحد [ریاضی]
vicious circle <idiom> دلیل وتاثیری بانتیجه بد
striking circle دایرهبرخورد
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
traffic circle دایرهی یک طرفه
circumscribed circle دایره محیطی [ریاضی]
central circle دایرهوسط
centre circle دایرهمرکزی
goal circle محدودهگل
on-deck circle دررویدایره
outer circle دایرهخارجی
restricting circle دایرهممنوعه
station circle چرخههواشناسی
vicious circle دور معیوب
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
circle graph نمودار دایرهای
circle of influence دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
color circle دایره رنگها
diffusion circle دایره پخش
Arctic Circle مدار قطب شمال
face off circle هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
flank circle جفتی خرک
giant circle افتاب شکسته
center circle دایره میانی
center circle دایره وسط زمین
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
vicious circle دور و تسلسل
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
altitude circle صفحه ارتفاع سنج هواپیما
antarctic circle مدار قطب جنوب
arc de circle خمش
azimuth circle قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
azimuth circle سمت نما
azimuth circle سمت گیر
azimuth circle دایره سمتیه
dip circle میل سنج
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
parhelic circle هاله روشن بالای افق
hour circle دایره ساعتی
marker circle دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
hour circle نصف النهار حلقه مدرج
hrowing circle دایره پرتاب دیسک
kick circle دایره 8/81 متری وسط میدان
leg circle جفتی
mohr's circle دایره موهر
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
mohr's circle دایره مور
north circle دایره شمالگان
hole circle گردی سوراخ
hip circle چرخ جلو روی پارالل
come full circle <idiom> کاملا برعکس
great circle دایره عظیمه سماوی
half circle چرخش نمیدایره ژیمناست
great circle دایره عظیمه
vicious circle of poverty دور باطل فقر
inscribed circle [of a triangle] دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
secondary great circle دایره عظیمه ثانویه
free throw circle دایره پرتاب ازاد
prime vertical circle دایره قائم اصلی
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
center ice circle داره میانی زمین
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
great circle route کمان دایره عظیمه
tip circle diameter قطر دوره نوک
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
the power of a point with respect to a circle قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com