English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English Persian
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
Search result with all words
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
Other Matches
medical طبی
medical دانشکده پزشکی سرپزشک
medical پزشکی
take medical a به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
medical بهداشتی
medical پزشکی طبی
medical بهداری
medical معالجه
medical department قسمت بهداری
medical examiner طبیب قانونی
medical examiner پزشک قانونی
medical fitness امادگی پزشکی
medical jurisprudence طب قانونی
medical jurisprudence پزشکی قانونی
medical man پزشک
medical officer سر پزشک
medical officer پزشک
medical profession پزشکی
medical man جراح
medical evacuation تخلیه بیماران
medical department اداره بهداری
medical evacuation تخلیه بهداری
medical college دانشکده پزشکی
medical college دانشکده طبی
medical evacuation تخلیه پزشکی
medical badge علامت بهداری
medical badge علامت رسته پزشکی
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
medical terminology اصطلاحات پزشکی یا طبی
medical profession طبابت
medical programs برنامههای پزشکی
medical psychology روانشناسی پزشکی
medical monitor دستگاه پایش [پزشکی]
because of [for] medical reasons بخاطر دلایل پزشکی
to take medical advice با پزشک مشورت کردن
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
medical treatment معالجه
medical services خدمات پزشکی
medical service قسمت بهداری
medical records پروندههای بهداری
medical service خدمات پزشکی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
medical recovery تخلیه پزشکی
medical records پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
medical recovery اخراجات پزشکی
medical fitness for marriage قابلیت صحی برای ازدواج
medical response dog سگ سرویس
medical response dog سگ دستیار
He is an authority on medical science . درعلم پزشکی صاحب نظر است
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency غیر منتظره حیاتی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حتمی
emergency مهم
emergency اورژانس
emergency خیلی خیلی فوری
emergency وقت ضیق
emergency فوق العاده اضطراری
emergency ناگه اینده اورژانس
emergency اضطراری
emergency اضطرار
emergency فوریت
emergency ضروری
state of emergency حالت اضطرار
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
emergency services اورژانس
emergency air هوای اضطراری
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency antenna انتن اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency burial دفن درمحل
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency care مراقبتهای فوری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency exit در خروج اضطراری
in case of emergency هنگام اضطرار
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
emergency shelter پناهگاه اضطراری
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency works کارهای اضطراری
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency operation کارکرد
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency ration جیره فوق العاده
emergency reaction واکنش اضطرار
emergency relief رهایی از بلایا
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency risk ریسک اضطراری
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency loading بارگذاری فوق العاده
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency door دراضطراری
emergency door خروجی خطر
emergency door در خطر
emergency priority تقدم فوری
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency support vessel کشتیپشتیبانیفوری
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com