English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English Persian
emergency ration جیره اضطراری
emergency ration جیره فوق العاده
Other Matches
c ration جیره رزمی
ration جیره سربازی
ration جیره بندی کردن
ration جیره
ration سهم
ration خارج قسمت سهمیه
ration سهم دادن
ration سهمیه
ration جیره غذایی
ration مقدار جیره روزانه
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
combat ration جیره رزمی
combat ration جیره جنگی
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
flight ration جیره پرواز
oxygen ration ضریب قدرت اسیدی
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ration allowance حق جیره
oxygen ration نسبت اکسیژن
ration allowance حق معاش
ration allowance پول جیره
ration basis مبنای جیره
basic ration جیره اصلی
commuted ration جیره نقدی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
ration strenght انرژی حاصله از جیره
ration strenght کالری جیره
ration scale مقیاس نسبتی
ration return اسنادجیره
ration return اسناد هزینه جیره
ration method روش تغذیه پرسنل
ration method سبک واگذاری جیره
ration in kind جیره معادل یاجانشین
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
ration factor ضریب محاسبه جیره
ration factor ضریب اماد جیره غذایی
ration in kind معادل جیره
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
troop train ration جیره طبخی بین راه
troop train ration جیره بین راه
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency اضطرار
emergency حتمی
emergency فوریت
emergency اضطراری
emergency ضروری
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency وقت ضیق
emergency مهم
emergency اورژانس
emergency غیر منتظره حیاتی
emergency فوق العاده اضطراری
emergency خیلی خیلی فوری
emergency ناگه اینده اورژانس
state of emergency حالت اضطرار
emergency works کارهای اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
in case of emergency هنگام اضطرار
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency antenna انتن اضطراری
emergency air هوای اضطراری
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency valve شیر اضطراری
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit در خروج اضطراری
emergency services اورژانس
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
emergency switch کلید اضطراری
emergency shelter پناهگاه اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency loading بارگذاری فوق العاده
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency care مراقبتهای فوری
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door در خطر
emergency door خروجی خطر
emergency door دراضطراری
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency measure سنجش اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency risk ریسک اضطراری
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency station محل اضطراری
emergency relief رهایی از بلایا
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency reaction واکنش اضطرار
emergency burial دفن درمحل
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency operation کارکرد
emergency priority تقدم فوری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
emergency push button تکمه اضطراری
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency support vessel کشتیپشتیبانیفوری
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com