English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (7 milliseconds)
English Persian
emergency risk ریسک اضطراری
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
Other Matches
risk احتمال زیان و ضرر
risk به خطر انداختن
risk احتمال زیان
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
risk مخاطره ریسک خطر
risk خطر احتمالی
risk گشاد بازی بخطر انداختن
risk خطر امکان خطر
risk احتمال خطر ریسک کردن
risk پذیرفتن خطر
risk احتمال زیان یاخطر
risk به مخاطره انداختن
risk ریسک
risk مخاطره
risk خطر
on risk در معرض خطر
risk دل به دریا زدن
risk خطر کردن
risk غرر
degree of risk میزان خطر
degree of risk شدت خطر شدت قبول خطر
war risk خطر جنگ
to incur a risk ریسک کردن
to incur a risk ریسکی را قبول کردن
security risk ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
run a risk <idiom> ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
caculated risk <idiom> شانس زیاد برای موفقیت
This is a calculated risk. این یک ریسک حساب شده است
To take a chance . To risk it. دل رابه دریا زدن
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
owner's risk ریسک صاحب کالا
producer's risk ریسک تولید کننده
prohibited risk خطر بیمه نشدنی
risk actually incurred خطر محقق شده
risk avoider اجتناب کننده از خطر
risk avoider اجتناب کننده از ریسک
risk lover طرفدار ریسک
risk lover طرفدار خطر
risk taker خطر طلب
risk taking خطرجویی
split risk تفکیک خطر
to run risk دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
to run risk پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
market risk خطر بازار
flood risk خطر سیل
collision risk خطر تصادم
all risk insurance بیمه تمام حوادث
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
at owner's risk یا حمل جنس باهمین شرط
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
at the owner's risk باشد
at the owner's risk بعهده مالک
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
risk money کسر صندوق
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
war risk insurance بیمه خطر مرگ
emergency وقت ضیق
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency حتمی
emergency ناگه اینده اورژانس
emergency اضطرار
emergency فوریت
emergency اورژانس
emergency اضطراری
emergency مهم
emergency ضروری
emergency غیر منتظره حیاتی
emergency فوق العاده اضطراری
emergency خیلی خیلی فوری
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency shelter پناهگاه اضطراری
in case of emergency درموقع تنگ وقت ضرورت
in case of emergency هنگام اضطرار
emergency works کارهای اضطراری
emergency valve شیر اضطراری
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
emergency services اورژانس
emergency exit در خروج اضطراری
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
emergency transmitter فرستنده اضطراری
emergency switch کلید اضطراری
state of emergency حالت اضطرار
emergency care مراقبتهای فوری
emergency cryptosystem سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door در خطر
emergency door خروجی خطر
emergency door دراضطراری
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit خروج اضطراری
emergency fund وجوه اضطراری
emergency lamp لامپ اضطراری
emergency conditions شرایط اضطراری
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency addressee مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency antenna انتن اضطراری
emergency brake ترمز اضطراری
emergency air هوای اضطراری
emergency burial تدفین اضطراری
emergency burial دفن درمحل
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
emergency cartridge کارتریج اضطراری
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency leave مرخصی اضطراری
emergency station محل اضطراری
emergency priority تقدم اضطراری
emergency ration جیره اضطراری
emergency ration جیره فوق العاده
emergency reaction واکنش اضطرار
emergency relief رهایی از بلایا
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair تعمیر اضطراری
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble رهگیری اضطراری
emergency priority تقدم فوری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
emergency loading بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency measure سنجش اضطراری
emergency maintenance نگهداشت اضطراری
emergency operation بهره برداری اضطراری
emergency lighting روشنایی اضطراری
emergency leave سطح اماد اضطراری
emergency operation کارکرد
emergency loading بارگذاری فوق العاده
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
emergency generator set دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
air defense emergency وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency push button تکمه اضطراری
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
emergency support vessel کشتیپشتیبانیفوری
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com