Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
English
Persian
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
Other Matches
shelter
پناهگاه
shelter
جان پناه
shelter
محافظت حمایت
shelter
محافظت کردن
shelter
پناه دادن
shelter
پناهنده شدن
shelter
پناه گرفتن سرپناه
shelter
حفاظ
shelter
پناهگاه پناه بردن
shelter
جانپناه حفظ کردن
shelter
سرپناه
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
sheep shelter
آغلگوسفند
to shelter oneself
پناهنده شدن
instrument shelter
پناهگاهابزار
bus shelter
اتاقکسرایستگاه
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
bus-shelter
ایستگاهاتوبوسسرپوشیده
to seek shelter
پناه جستن
prone shelter
سنگر درازکش
light shelter
پناهگاه سبک
elephant shelter
پناهگاه ضدگلوله
elephant shelter
پناهگاه فلزی
platform shelter
سایبانسکو
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
air raid shelter
پناهگاه حمله هوائی
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
وقت ضیق
emergency
اضطرار
emergency
فوریت
emergency
اضطراری
emergency
ضروری
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency
حتمی
emergency
اورژانس
emergency
خیلی خیلی فوری
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
غیر منتظره حیاتی
emergency
مهم
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency reaction
واکنش اضطرار
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency treatment
معالجه اورژانس
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency valve
شیر اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit
در خروج اضطراری
emergency operation
کارکرد
emergency services
اورژانس
emergency regulator
تنظیمکنندهفوری
emergency priority
تقدم فوری
in case of emergency
درموقع تنگ وقت ضرورت
in case of emergency
هنگام اضطرار
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
emergency care
مراقبتهای فوری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door
در خطر
emergency door
خروجی خطر
emergency door
دراضطراری
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency station
محل اضطراری
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
state of emergency
حالت اضطرار
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency air
هوای اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency burial
دفن درمحل
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
emergency ration
جیره فوق العاده
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
اتاق عمل اورژانس
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency support vessel
کشتیپشتیبانیفوری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com