Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (8 milliseconds)
English
Persian
end lobby-entry
مدخل
Search result with all words
lobby
تحمیل گری کردن
lobby
راهرو دالان
lobby
سالن انتظار
lobby
سالن هتل و مهمانخانه
lobby
سخنرانی کردن
lobby
برای گذراندن لایحهای
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby
گروه فشار
lobby
دالان
lobby
راهرو
lobby
سرسرا
lobby
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
fire lobby
اتشبند
lobby-entry
راهرو
lobby-entry
مدخل
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
Other Matches
entry
عمل ورودی
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
re entry
ورود
re entry
اعاده تصرف
re entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
ورود
re-entry
اعاده تصرف
re-entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
right of entry
حق ورود
entry
اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
no entry
ورودممنوع
entry
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
entry
شرکت کننده
entry
فقره
entry
چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry
ثبت دردفتر ثبت
entry
مدخل
entry
راه راهرودر
entry
ورود
entry
ادخال
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry
دخول
entry
آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry
ورود راهرو
entry
قلم
entry
ثبت
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
forcible entry
هتک حرمت منازل
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry
ثبت پس از موقع
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
forcible entry
ورود عدوانی
port of entry
بندرمحل ورود
port of entry
بندر مقصد
make an entry
وارد کردن
make an entry
ثبت کردن
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
home use entry
اعلامیه مصرف
key entry
دخول کلیدی
home use entry
اعلامیه مصرف شخصی
to make an entry of
کردن
single entry
حسابداری فردی
entry door
در جلویی
[ساختمان]
entry door
در ورودی
entry door
ورودی
gable-entry
راهروی ورودی
head-first entry
پرشباسر
feet-first entry
پرشسیخی
undefined entry
فقره تعریف نشده
to make an entry of
وارد
to make an entry of
ثبت
single entry
حسابداری ساده
entry doors
در های ورودی
entry side
جهت ورود
entry instruction
دستورالعمل دخول
entry group
گروه واجد شرایط
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
data entry
ثبت داده ها
double entry
سیستم دفترداری دوبل
entry condtion
شرط دخول
entry block
کنده مدخل
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry
سهولت ورود
data entry
داده دهی
data entry
ثبات داده ها ورود داده ها
double entry
دفتر داری مضاعف
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry keydoard
صفحه کلید ادخال
entry keydoard
صفحه کلیدورودی
entry point
نقطه ورود
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
barrier to entry
منع ورود به صنعت
entry side
جهت دخول
bill of entry
افهارنامه ورودی
cost to entry
هزینه ورود
entry line
سطر ورودی
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry point
نقطه دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
entry plan
طرح ورود به بندر
data entry device
دستگاه داده دهی
data entry form
فرم ورودی داده ها
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
customs entry form
افهارنامه گمرکی
data entry mode
حالت ثبت داده ها
double entry table
جدول دو سویی
forcible entry and detainer
ید عدوانی
entry level jobs
شغلهای غیر تخصصی
remote job entry
ادخال کار از دور
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
double entry bookkeeping
حسابداری دوبل
forcible entry and detainer
تصرف عدوانی
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
direct data entry
داده دهی مستقیم
clear-entry key
کلیدصفحههوشیار
forceble entry and detainer
هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer
تصرف عدوانی
data entry specialist
متخصص داده دهی
data entry operator
متصدی داده دهی
law of prior entry
قانون تقدم ورود
To make a forcible entry into a building.
بزور وارد ساختمانی شدن
fast data entry control
کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control
کنترلدخولاطلاعاتعالی
facilitator
[of illegal migration/immigration / entry]
[British E]
قاچاقچی آدم
[در سر مرز]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com