English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
entry doors در های ورودی
Other Matches
doors در
three doors of سه خانه انسوتر
within doors در خانه
doors راهرو
out of doors در هوای ازاد
out of doors فضای ازاد
out of doors خارج ازمنزل
doors درب
fire doors درب نسوز
revolving doors در چرخان
swing doors در گردان
blow in doors دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
French doors درب دارای دولنگه
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
to list one's doors رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
French doors دری که تخته میانیش شیشه مستطیلی دارد
entrance doors در های ورودی
patio doors درشیشهایحیاطخلوت
stage doors در عقب صحنه
right of entry حق ورود
no entry ورودممنوع
re entry ورود
re entry اعاده تصرف
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry ورود
re-entry اعاده تصرف
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry دخول
entry ادخال
entry ورود
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry راه راهرودر
entry ثبت دردفتر ثبت
entry ثبت
entry مدخل
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry شرکت کننده
entry فقره
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry ورود راهرو
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry عمل ورودی
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry قلم
entry side جهت ورود
make an entry ثبت کردن
forcible entry ورود عدوانی
key entry دخول کلیدی
forcible entry هتک حرمت منازل
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home use entry اعلامیه مصرف
entry instruction دستورالعمل دخول
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
undefined entry فقره تعریف نشده
to make an entry of وارد
to make an entry of کردن
to make an entry of ثبت
single entry حسابداری ساده
single entry حسابداری فردی
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
feet-first entry پرشسیخی
head-first entry پرشباسر
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
post entry ثبت پس از موقع
make an entry وارد کردن
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
entry side جهت دخول
entry point نقطه ورود
lobby-entry راهرو
double entry سیستم دفترداری دوبل
double entry دفتر داری مضاعف
lobby-entry مدخل
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry door ورودی
entry door در ورودی
entry door در جلویی [ساختمان]
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
data entry داده دهی
data entry ثبت داده ها
barrier to entry منع ورود به صنعت
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
cost to entry هزینه ورود
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
gable-entry راهروی ورودی
ease of entry سهولت ورود
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
entry point نقطه دخول
entry plan طرح دخول به سر پل
entry plan طرح ورود به بندر
entry line سطر ورودی
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry keydoard صفحه کلید ادخال
entry block کنده مدخل
entry condtion شرط دخول
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry group گروه واجد شرایط
bill of entry افهارنامه ورودی
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
end lobby-entry مدخل
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
data entry device دستگاه داده دهی
data entry mode حالت ثبت داده ها
customs entry form افهارنامه گمرکی
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
double entry table جدول دو سویی
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
direct data entry داده دهی مستقیم
data entry specialist متخصص داده دهی
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
data entry form فرم ورودی داده ها
remote job entry ادخال کار از دور
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
law of prior entry قانون تقدم ورود
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
forcible entry and detainer ید عدوانی
data entry operator متصدی داده دهی
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com