English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
equivalence operation عمل هم ارزی
Other Matches
equivalence هم ارزی
equivalence معادل بودن
equivalence تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
equivalence دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence تعادل
equivalence تساوی
equivalence 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
coefficient of equivalence ضریب هم ارزی
magnetic equivalence هم ارزی مغناطیسی
stimulus equivalence هم ارزی محرک
response equivalence هم ارزی پاسخ
equivalence coefficient ضریب هم ارزی
equivalence relation رابطه هم ارزی
equivalence point نقطه هم ارزی
equivalence gate دریچه معادل
equivalence gate دریچه هم ارزی
equivalence belief هم ارزانگاری
non equivalence function تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
non equivalence function پیاده سازی الکترونیکی تابع NEQ
ringer equivalence number شمارهای که باریک وسیله روی شبکه تلفن را مشخص میکند
post equivalence point پس از نقطه هم ارزی
mass energy equivalence هم ارزی جرم و انرژی
to come into operation قانون شدن
to come into operation کاربرد پذیر شدن
or operation عمل یا
operation immediate اقدام سریع
not operation عمل نقض
one way only operation عملکردتنها یک طرفه
not operation عمل نفی
either way operation ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation قانونی درست شدن
co-operation همکاری مشترک
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
one way only operation عملکرد فقط یک طرفه
operation کارکرد
come into operation قابل اجرا شدن
to come into operation دایر شدن
to come into operation بکار افتادن
to come into operation قابل اجراشدن
to come into operation قابل اجرا شدن
co-operation کار مشترک
operation عملکرد
operation کار
operation عمل
operation کارکردن با یک وسیله
operation وابسته به عمل عملکرد
operation عمل جراحی
operation به کارانداختن
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation بهره برداری
operation عملیات
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation گردش جنبش
operation عمل کردن
operation سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation به اجرا
operation بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation کار کردن
operation بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation گردش
operation عمل جراحی عمل
operation گرداندن
operation اداره
operation عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation order دستورعملیات
operation overlay کالک عملیات
operation research تحقیق درعملیات
operation overlay کالک عملیاتی
operation research پژوهش عملیاتی
parallel operation عمل موازی
parallel operation عملکرد موازی
operation of contract نفوذ قرارداد
operation order دستور عملیاتی
operation analysis تحلیل عملکرد
online operation عمل درون خطی
one step operation عمل تک مرحله
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
offline operation عمل برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonidentity operation عمل ناهمانی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operation center مرکز عملیات
operation map نقشه عملیات
operation map نقشه عملیاتی
operation manager مدیر عملیات
operation analysis عمل کاوی
operation decoder عمل شناس
operation decoder عمل گشا
operation code رمز عمل
operation code کد عملیاتی
operation code رمزالعمل
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
pseudo operation عملواره
unattended operation عملکرد بی مراقب
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation عمل یگانی
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation عمل انتقال
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
unattended operation عملکردبی مراقب
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . عمل جراحی
operation keys کلیدهایعملیات
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation چهارعمل اصلی
revenue operation عملکرد
rescue operation عملیات نجات
ready for operation اماده کار
pseudo operation شبه عمل
privieged operation عمل ممتاز
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
point operation عمل نقطهای
serial operation عمل نوبتی
serial operation عملیات سری
string operation عملیات رشتهای
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation عملکرد تلفن
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous operation عمل همگام
symmetry operation عمل تقارن
surgical operation دست کاری
surgical operation عمل جراحی
string operation عملکردرشتهای
parallel operation عملیات موازی
no operation instruction OPERATION NO
dyadic operation عملکرد دوتایی
continous operation کار دائمی
concurrent operation عملکرد همزمان
concept of operation تدبیر عملیاتی
computer operation عملیات کامپیوتر
computer operation عملکرد کامپیوتری
component operation عناصر عملیاتی
cesarian operation عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
boolean operation عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
continous operation عملکرد پایدار
contouring operation کار فرم دهی
contouring operation فرم کاری
dyadic operation عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation عمل دوتایی
dual operation عمل همزاد
destructive operation عملیات مخرب
dagger operation عمل خنجری
cycle of operation جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation دوره عمل سلاح
conversational operation عملیات محاورهای
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
autonomous operation عملیات ازاد
autonomous operation عملیات مستقل
attended operation عملکرد با مراقب
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
arithmetic operation عمل محاسباتی
arithmetic operation عمل حسابی
arithmetic operation عمل ریاضی
arithmetic operation عملیات حسابی
area of operation منطقه عملیات
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
base operation عملیات پایگاهی
boolean operation جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation عمل بولی
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation عملیات بلوک
binary operation عملکرد دودوئی
binary operation عمل دودوئی
binary operation عمل دودویی
bi conditional operation عمل دوشرطی
amphibious operation عملیات اب خاکی
emergency operation بهره برداری اضطراری
milling operation فرزکاری
monadic operation عملکرد تکین
manual operation عمل دستی
limiting operation عملیات محدودکننده
logic operation عمل منطقی
logical operation عمل منطقی
logical operation عملکرد منطقی
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
molding operation قالب کاری
molding operation فرم کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com