Dictiornary-Farsi | error ratio | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
error ratio	نسبت خطا


Other Matches

one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
ratio	بهر
ratio	سهم
ratio	قسمت
ratio	نسبت معین وثابت
ratio	نسبیت
in the ratio of	به نسبت
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
ratio	ضریب
ratio	نسبت
f ratio	بهر اف
t ratio	بهر تی
t ratio	نسبت تی
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
magnification ratio	ضریب تقویت
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
compression ratio	ضریب تراکم
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
compression ratio	ضریب ترکم
compression ratio	نسبت تراکم
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
concentration ratio	نسبت تمرکز
concentration ratio	نرخ تمرکز
mobility ratio	نسبت تحرک
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
ratio correlation	همبستگی نسبتی
progressive ratio	نسبت تصاعدی
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
probability ratio	بهر احتمال
price ratio	نسبت قیمت
poisson's ratio	در چندی پواسون
poisson's ratio	ضریب پواسون
operating ratio	نسبت عملیاتی
cash ratio	نسبت نقدینگی
operating ratio	نرخ عملیاتی
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
settlement ratio	نسبت نشست
mole ratio	نسبت مولی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
contact ratio	نسبت تماس
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio	نسبت اصابت
image ratio	نسبت تصویر
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
impedance ratio	نسبت امپدانس
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
current ratio	وضعیت فعلی
glide ratio	نسبت سریدن
deposit ratio	نسبت سپرده
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
gear ratio	نسبت چره دنده ها
ionic ratio	نسبت یونی
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio	نسبت فرمان
correlation ratio	بهر همبستگی
correlation ratio	نسبت همبستگی
inverse ratio	نسبت معکوس
feedback ratio	نسبت فیدبک
impluse ratio	نسبت ایمپولز
impluse ratio	نسبت ضربه
feedback ratio	نسبت پس خوراند
distribution ratio	نسبت توزیع
fineness ratio	نسبت فرافت
current ratio	نسبت جاری
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
critical ratio	بهر شاخص
stress ratio	نسبت تنش
strength ratio	نسبت استحکام
slenderness ratio	ضریب رعنائی
shunt ratio	نسبت شنت
absorption ratio	نسبت جذب
absorption ratio	ضریب جذب
absorption ratio	ضریب درآشامی
abundance ratio	نسبت فراوانی
abundance ratio	فراوانی
success ratio	بهر موفقیت
transformation ratio	نسبت تبدیل
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio	نسبت کار به استراحت
weight ratio	نسبت وزن
voltage ratio	نسبت ولتاژ
voids ratio	اندیس تهیگاهها
void ratio	نسبت منفذها
void ratio	درجه تخلخل
viscosity ratio	نسبت گرانروی
velocity ratio	نسبت سرعت
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
ratio decidendi	مستنداصلی رای
reduction ratio	نسبت کاهش
recycling ratio	نسبت بازگردانی
recycle ratio	نسبت بازگردانی
ratio schedule	مقیاس نسبتی
ratio print	عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
transformer ratio	نسبت مبدل
aspect ratio	نسبت صفحه
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio	نسبت تصویر
aspect ratio	نسبت دید
ratio of transformer	نسبت مبدل
ratio estimation	براور نسبتی
ratio detector	اشکارساز نسبت
reduction ratio	ضریب تقلیل
age ratio	بهر سنی
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
selection ratio	نسبت گزینش
saving ratio	نسبت پس انداز
activity ratio	نسبت فعالیت
selection ratio	بهر گزینش
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
sex ratio	بهر جنسیت
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fixed ratio schedule	برنامه نسبتی ثابت
fission to yield ratio	بازده اتمی
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output	نسبت سرمایه به تولید
light output ratio	توان نور
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer	نسبت ولت مبدل
lift drag ratio	نسبت برا به پسا
acid test ratio	ضریب قدرت پرداخت
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل
signal to nise ratio	نسبت سیگنال به نویز
variable ratio schedule	برنامه نسبتی متغیر
vehicle mass ratio	نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
secondary emission ratio	شدت صدور ثانوی
power to weight ratio	نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
current ratio of transformer	بازده شدتی مبدل
current transfer ratio	نسبت انتقال جریان
capital job ratio	نسبت سرمایه به شغل
debt income ratio	نسبت قروض به درامد ملی
charge mass ratio	نسبت بار به جرم
discomfort relief ratio	بهر راحتی- ناراحتی
acid test ratio	تناسب درجه نقدینگی
engine pressure ratio	نسبت فشار موتور
diffuser area ratio	نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
capital output ratio	نسبت سرمایه به تولید
capital output ratio	ضریب سرمایه گذاری
california bearing ratio	اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
air space ratio	درجه تهویه خاک
aggregate cement ratio	نسبت مواد سنگی به سیمان
cost benefit ratio	هزینه
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
cost benefit ratio	نسبت فایده
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
light output ratio of a fitting	راندمان نوری
marginal capital output ratio	نسبت نهائی سرمایه بر تولید
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
fuel air mixture ratio	نسبت مخلوط سوخت و هوا
critical heat flux ratio	نسبت شار حرارتی بحرانی
in error <adj.>	اشتباه
error	تقصیر
error	خطا
error	عقیده نادرست
error	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error	سهو
error	خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
in error <adj.>	غلط
in error <adj.>	نادرست
in error <adj.>	خطا
error	سهو خطا
error	غلط
error	اشتباه
error	لغزش
mean error	خطای میانگین
an i. error	سهو
terminal error	خطای پایانی
systematic error	خطای منظم
syntax error	اشتباه ترکیبی
round off error	خطای گرد کردن
systematic error	خطای سیستماتیک
syntax error	خطای نحوی
syntactic error	خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
rounding error	خطای گرد کردن
surveying error	خطای نقشه برداری
systematic error	اشتباه سیستماتیک
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
temporary error	خطای موقتی
time error	خطای زمانی
residual error	خطای مانده
to fall into error	دراشتباه افتادن
relative error	خطای نسبی
recoverable error	خطای قابل بهبود