English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
essential attribute صفت ذاتی
Other Matches
attribute اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
attribute 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attribute در برخی سیستم عامل ها
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute مشخصه
attribute صفت خواص
attribute نشانه
attribute [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
attribute متغیر بیان کننده شکل
attribute مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute خواص
attribute نشان
attribute شهرت افتخار
attribute صفت
attribute نسبت دادن حمل کردن
attribute ویژگی
attribute اسناد کردن
attribute مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است
attribute نسبت دادن
data attribute صفت داده ها
file attribute صفت فایل
non essential غیر ضروری
non essential چیز غیر ضروری
to be essential [necessary] ضروری [واجب] بودن
non essential عارضی عارضه
essential <adj.> اصلی
essential <adj.> عمده
essential <adj.> حیاتی
essential <adj.> مهم
essential <adj.> ضروری
essential <adj.> بنیانی
essential <adj.> اساسی
essential واقعی
essential جبلی لاینفک
essential ذاتی
essential واجب
essential اساسی
essential بسیارلازم اصلی
essential مصادره کردن
essential عمده
essential حیاتی
essential ضروری
essential اصلی
essential elements [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
substantive [essential] <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> عمده
substantive [essential] <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> مهم
substantive [essential] <adj.> ضروری
substantive [essential] <adj.> بنیانی
essential singularity نقطه تکین اساسی [ریاضی]
essential elements وسایل ضروری
essential supply اماد حیاتی
essential supply اماد ضروری
extra essential غیراصلی
extra essential غیرضروری
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
combat essential مورد نیاز حتمی رزمی
essential elements عناصر ضروری
essential element رکن
substantive [essential] <adj.> اساسی
essential oil روغن اساسی
essential elements of information عناصراصلی اطلاعات
essential fatty acids اسیدهای چرب اساسی
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
essential amino acids امینو اسیدهای چرب
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
Limit your expenditures to what is essential . مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
essential oil of orange flower عطر بهار نارنج
the essential [inherent] [intrinsic] task کار مهم و ضروری [یا اساسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com