Dictiornary-Farsi | european community competition rules | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 162 (10 milliseconds)

English	Persian
european community competition rules	مقررات رقابت در جامعه اروپا


Other Matches

european economic community	market common
european atomic energy community	جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
competition rules	قوانین رقابت
community	انجمن
community	جامعه
community	عوام
community	اجتماع
community centre	محلاجتماعات
community center	مرکزاجتماع
community center	ساختمان محل انجمن
community service	تعاونویاریعمومی
community service	کمک
community policing	سیستمکار محلیپلیس
community charge	گونهایمالیات
community chest	صندوق اعانه برای امورخیریه
community property	اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
therapeutic community	اجتماع درمانی
muslim community	امت
peripheral community	جامعه پیرامونیperipeteia
community psychology	روانشناسی اجتماع نگر
eruropean community	جامعه اروپایی
Community architecture	[جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
community relations	قسمت روابط عمومی
ecological community	جامعه
community relations	روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
urban centre of a community	مرکز شهرک
European	فرنگی
European	اروپایی
european essembly	مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
indo european	هند و اروپایی
indo european	ارینی
european essembly	مجلس اروپا
European Union [EU]	اتحادیه اروپا
European rose	طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
European plug	پریزاروپایی
The town has a European look.	این شهر قیافه اروپایی دارد
European Currency Unit	سبد ارزی اروپا
european type plane	رنده فرنگی
An Out line of European history .	کلیات تاریخ اروپ؟
european monetary system	سیستم پولی اروپایی
european monetary fund	صندوق پولی اروپا
european monetary agreement	موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european committee for standardization	کمیته اروپایی استاندار
European Currency Unit	واحد پول اروپایی
European Currency Units	اک
western european union	ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
western european union	لوگزامبورک هلند
western european union	اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
under these rules	بموجب این قوانین
rules	روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
to r against the rules	بقوانین پشت پا زدن
b rules	قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
rules	وعملیات روی آنها
rules	قواعد بازی
to use these rules	از این قاعده ها استفاده کردن
european academic research network	شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
e f t a (european free trade association	فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
e c s c (european coal & steel commissio	لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
e c s c (european coal & steel commissio	جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
european free trade association	A .T.F.E
organization for european economic coopr	سازمان همکاری اقتصادی اروپا
european unclear a energy agency	اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e f t a (european free trade association	سویس نروژ
e f t a (european free trade association	سوئد
e f t a (european free trade association	پرتقال دانمارک
e c s c (european coal & steel commissio	سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
a comparison between European and Japanese schools	مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
The rise in prices in the European markets.	ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
e c s c (european coal & steel commissio	فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
e f t a (european free trade association	اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
e f t a (european free trade association	اتریش
inland rules	قوانین داخلی
rules of engagement	روشهای درگیری پدافند هوایی
standing rules	مقر ره
rules of decorum	اداب
rules of chess	قوانین شطرنج
rules committee	کمیته قوانین
precendence rules	قواعد تقدم
infraction of rules	نقض قوانین
ground rules	قوانینپایهایواساسی
inland rules	مقررات حرکت در ابهای داخلی
standing rules	نظامات
selection rules	قواعد گزینش
rules of procedure	قوانین مربوط به روش جاری
rules of procedure	روش جاری
pocket rules	خط کش های جیبی [ابزار]
standing rules	مقر رات
pocket rules	خط کش های تاشو [ابزار]
rules of football	قوانین یا قواعد فوتبال
the rules of protocol	قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
rules of procedure	نظامنامه داخلی
rules of road	قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
rules of the roads	قوانین دریانوردی
rules of the roads	قوانین راه
rules of engagement	قوانین درگیری
hague rules	قوانین لاهه
fundamental rules	قواعدیاقوانین اساسی
fleming's rules	قواعد فلمینگ
golden rules	قاعده زرین
slide rules	خط کش ریاضی
slide rules	خط کش مهندسی
slide rules	خط کش محاسبه
hund rules	قواعد هوند
transformational rules	مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
commutation rules	قواعد جابجایی
eastern european mutual assisstance trea	پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rules for forming plurals	ایین جمع بندی
rules for forming plurals	قواعد جمع بندی
marquis queensberry rules	مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
competition	رقابت
competition	هم اوری
competition	هم چشمی سبقت جویی
competition	مسابقه
competition	بازار ازاد
competition	رقابت
competition	مسابقه
competition	سبقت جوئی
competition	هم چشمی
competition	رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competition	همکاری
competition	همچشمی
To break the law (rules , regulations).	قانون شکنی کردن
natural competition	رقابت طبیعی
nonprice competition	رقابت غیر قیمتی
perfect competition	رقابت کامل
pure competition	رقابت خالص
pure competition	رقابت محض
monopolistic competition	رقابت انحصاری
interscholastic competition	مسابقه اموزشگاه ها
partial competition	رقابت جزئی
to bar somebody from a competition	شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to show somebody up [in a competition]	کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
to show somebody up [in a competition]	از کسی جلو زدن [در مسابقه ورزشی]
conditions of (the) competition	شرایط رقابت
competition conditions	شرایط رقابت
imperfect competition	رقابت ناقص
pure competition	رقابت کامل
destructive competition	رقابت زیان اور
destructive competition	رقابت مخرب
competition clause	شرط ممانعت از دخول دیگران
knockout competition	مسابقههای حذفی
theoretical competition	رقابت نظری
unfair competition	رقابت ناعادلانه
competition cost	هزینههای رقابتی
fair competition	رقابت عادلانه
fair competition	رقابت منصفانه
imperfect competition	حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
theoretical competition	رقابت فرضی
free competition	رقابت ازاد
atomistic competition	رقابت ذرهای
workable competition	رقابت عملی
age group competition	مسابقه برحسب گروه سنی
competition oriented pricing	قیمت گذاری رقابت امیز
cut throat competition	رقابت بیرحمانه
cut throat competition	رقابت ادمکشانه
theory of monoplistic competition	نظریه رقابت انحصاری
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
perfecting bail competition	رقابت کامل
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
Pay attention to the house rules [hazard statements] .	توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
european cup winner cup	جام برندگان جام اروپا