English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
evening party شب نشینی
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
toward(s) evening نزدیک به عصر
evening غروب
evening سرشب
That evening we had company . آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
good evening شب بخیر
evening dresses لباس ویژه شام یامهمانی شب
evening dress لباس ویژه شام یامهمانی شب
evening class مدرسهشبانه
evening glove دستکشمهمانی
evening twilight شفق
evening gun توپ سلام شامگاه
evening primrose جنس علف خر حشیشه الحمار
evening star ناهید
evening pragen نماز شامه
evening pragen نماز مغرب
evening parade رژه شامگاه مراسم شامگاه
evening star برجیس
evening parade شامگاه
evening star مشتری
evening of life شام عمر
evening star عطارد
evening of life شام زندگی
evening star ستاره شامگاهی
evening star زهره
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
evening naval twilight غروب دریایی
evening naval twilight شفق دریایی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
cup shaped evening primrose گل فنجانی
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party مدعی خصم
the a party طرف مخالف
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party دسته متشکل جمعیت
party دسته همفکر
party دسته
party بخش
party قسمت
party هیات
party طرف شریک
party مهمانی
party عده نظامی
party بزم
party گروه
party تیم
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party حزب
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
third party شخص ثالث
party parpet جانپناه مشترک
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party coloured ابلق
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
party coloured رنگارنگ
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party قسمت شناسایی
party spirit تعصب حزبی
reconnaissance party گروه شناسایی
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
raiding party قسمت مامور کمین
rear party قسمت عقبه
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent party پرسنل دایمی
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party to a transaction متعامل
party to a suit متداعی
party to a suit طرف دعوی
party to a lawsuit خصم
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
to throw a party مهمانی دادن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to join a party عضو حزبی شدن
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
search party گروه پیگرد
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
supply party گروه تدارکات
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
third party insurance بیمه شخص ثالث
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
winning party محکوم له
thrid party شخص ثالث
third party vendor فروشنده دسته سوم
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
shipwright's party گروه تعمیرات
cable party گروه لنگر
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
garden party گاردن پارتی
party lines خط دستهای
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
an eveing party شب نشینی
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
tea party مهمانی چای
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
boarding party تیم تفتیش
labor party حزب کارگر
democratic party حزب دمکرات
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party دادباخته
losing party محکوم علیه
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party حزب ازادی
fire party تیم اطفای حریق
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
landing party گروه اب خاکی
head's party گروه نظافت
intervance of third party ورود ثالث
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
coleague in a party هم مسلک
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
major party حزب اکثریت
charter party قرارداد اجاره دربست
contact party گروه تماس
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
mistaken party اشتباه کننده
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
contracting party طرف قرارداد
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
minor party حزب اقلیت
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
camp color party دسته پرچم یورتچی
party against whom a protest is made واخوانده
party against whom a protest is made معترض علیه
acid house party نواخته میشود
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
damage control party گروه اسیب گیر
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
air control party گروه کنترل هوایی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
to make the party rock جشن را گرم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com