English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
English Persian
event focus که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
Other Matches
focus به کانون دراوردن
focus کانونی شدن کانون
focus پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focus تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
self focus تنظیم تمرکز خودکار
focus متمرکز ساختن
focus کانون
focus نقطه تقاطع
focus کانون عدسی
focus فاصله کانونی
focus قطب مرکز
focus مترکز کردن
focus بکانون اوردن
focus میزان کردن
focus مرکزتوجه
focus متمرکز کردن توجه
to bring into focus بکانون یامرکزاوردن
to bring into focus درکانون متمرکزکردن
seismic focus کانون زلزله
magnetic focus کانون مغناطیسی
virtual focus کانون مجازی
prime focus تمرکزنخست
depth of focus نقطهعمیقکانون
true or real focus کانون حقیقی
focus mode selector انتخابگرکانون
internal magnetic focus tube لامث اشعه کاتدیک با سیستم فوکوس مغناطیسی
prime focus observing capsule کپسولجذبکنندهتمرکزنخست
in the event of درصورت
non-event رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
in the event that درصورتیکه
in the event that هرگاه
In the event I do not come. درصورتیکه نیابم ؟( نیامدم )
non-event نارویداد
in the event that چنانکه
event حادثه
event مسابقه
event ماوقع
event پیشامد سرگذشت
event عمل یا فعالیت
event اتفاق
event رویداد
event واقعه
to disinvite somebody from an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to be in attendance [at an event] حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
in any case (event) <idiom> مطمئنا
field event مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
the bird is p of that event مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
supervening event حادثه طاری
circumstantial event واقعه ضمنی
endogenous event رویداد درونی
event file پرونده رویدادها
event handler گرا
event horizen افق رویداد
event scheduling زمان بندی رویدادها
exogenous event رویداد برونی
fortuitous event حادثه قهری
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
subsequent to that event پس ازان رویداد
one day event مسابقه پرش یک روزه
jumping event مسابقه پرش با نیزه یاارتفاع یا طول
event driven برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
black swan event رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
to withdraw the invitation to an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
early event time زودترین زمان وقوع یک واقعه
latest event time دیرترین زمان وقوع یک واقعه
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate. درهر حال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com