Dictiornary-Farsi | exact solution | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 88 (6 milliseconds)

English	Persian
exact solution	حل دقیق


Other Matches

exact	بزور مطالبه کردن
exact	اقتضاکردن
exact	تحمیل کردن بر درست
exact	دقیق
exact	کامل
exact	صحیح عین
exact	عینا
exact	درست
exact	صحیح
exact <adj.>	مناسب
exact <adj.>	شایسته
exact	عین به زور مطالبه کردن
exact <adj.>	صحیح
exact <adj.>	درست
exact	بزورگرفتن
It is exact to hair.	مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
exact sciences	علوم دقیقه
exact location	تعیین کردن محل دقیق نقاط
exact location	محل دقیق
exact copy	رونوشت عین
cn solution	گازاشک اور مایع
cn solution	محلول گاز اشک اور
solution	چاره سازی
solution	محلول
solution	شولش
solution	حل محلول
solution	راه حل
solution	تادیه تسویه
solution	حل
solution	انحلال
solution	پاسخ یک مشکل
solution polymerization	بسپارش محلولی
solution of continuity	گسیختگی
solution of a problem	حل یک مسئله
solid solution	کریستال مخلوط
solid solution	محلول جامد
soild solution	محلول جامد
soda solution	محلول جوش شیرین
soap solution	محلول صابون
soap solution	اب صابون
shellac solution	لاک الکل
solution to a problem	راه حل یک مسئله
unique solution	راه حل یگانه
unique solution	جواب منحصر بفرد
unique solution	راه حل منحصر بفرد
supersaturated solution	محلول ابر سیر شده
supersaturated solution	محلول فوق سیر شده
stock solution	محلول ذخیره
solution [process]	راه حل
[procedure of] solution	راه حل
standard solution	محلول استاندارد
saturated solution	محلول سیر شده
optimal solution	راه حل مطلوب
acid solution	محلول اسید
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
cutting solution	محلول برش
corner solution	راه حل گوشهای
caustic solution	محلول سوزاور
buffer solution	محلول بافر
benedict's solution	محلول بندیکت
battery solution	محلول باتری
solution of battery	الکترولیت باتری
approximate solution	حل تقریبی
antifreezing solution	محلول ضد یخ
antifreezing solution	ضد یخ
alkaline solution	محلول قلیایی
solution gas	گاز حل شده
endothermic solution	انحلال گرماگیر
ideal solution	محلول ایده ال
iterative solution	راه حل تکراری
metastable solution	محلول شبه پایدار
normal solution	محلول نرمال
optimal solution	راه حل بهینه
heat of solution	گرمای انحلال
graph solution	حل ترسیمی
fehling solution	محصول فهلینگ
exothermic solution	انحلال گرماده
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
total heat of solution	گرمای کل انحلال
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
solution heat treatment	عملیات حرارتی محلول
We must find a basic solution.	باید یک فکر اساسی کرد
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
This would provide an obvious solution [to the problem] .	این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .	به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم