English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
Other Matches
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
He has read the book from cover to cover . کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
excess فزونی
excess افزونی
excess کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess مقدار زیادی از چیزی
in excess of متجاوزاز
in excess of بیش از
in excess بیشترازحدمجاز
in excess زیاد
excess افراط
excess اضافه مازاد
excess افراط بی اعتدالی
excess زیادی
excess زیادتی
excess اضافی
excess مازاد
excess زیاده از حد
excess اضافه
excess three code رمز با افزونی سه
excess demand درخواست مازاد
Excess Distribution توزیع فراوانی
to eat to excess زیادخوردن
to carry to excess افراط کردن در
to carry to excess بحدافراط رساندن
to eat to excess پرخوردن
excess supply عرضه اضافی
excess supply عرضه بیش از حد
excess luggage اضافه بار
excess pressure فشار اضافی
excess preserves اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
excess n notation نشان گذاری با افزونی n
excess meter کنتور مصرف اضافی
excess load بار اضافی
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
excess length طول افزوده شده
excess length طول اضافی
excess demand فزونی تقاضا
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand تقاضای بیش از حد
excess capacity فرفیت اضافی
difference excess مابه التفاوت
excess listing لیست اقلام مازاد
excess reserves ذخائر اضافی
excess clearance تولرانس زیاده از حد
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
excess reserves اندوختههای مازاد
foreign excess تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
excess stock مواد اضافی
excess profit سود اضافی
excess price قیمت اضافی
excess stock موجودی مازاد
excess price اضافه قیمت
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
excess burden of taxation بار اضافی مالیات
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
excess capacity theory نظریه مازاد فرفیت
from cover to cover ازاغازتا انجام کتاب
cover all رولباسی
cover all بارانی یا روپوش
cover-up در لاک دفاعی فرورفتن
under cover سربسته درپاکت
cover up در لاک دفاعی فرورفتن
take cover جان پناه گرفتن
take cover حفاظ گرفتن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
cover off پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
to cover in پرکردن
to cover in پوشاندن
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover سطح برف
cover اماده شدن برای دریافت توپ
cover بازی دفاعی
cover بسته بندی
under cover <idiom> پنهان شدن
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
cover تامین زیان و خسارات بیمه
cover اماده برای برگرداندن توپ
cover امادگی
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover تامین
cover جلد سرپوش
cover روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover سقف زدن
cover بوته زار پناهگاه شکار
cover نگهبان بگوش
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover روپوش
cover جلد
cover پوشش
cover تامین کردن
cover طی کردن
to cover up پوشاندن
to cover up پیچیدن
cover پنهان کردن
cover جلد کردن
cover پوشاندن
cover حفاظ
cover رویه لفاف
cover پاکت
cover حایل شدن
cover اختفاء
cover انجام دادن
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover حاوی بودن درپوش
cover سرپوش
cover مخفی در بر گرفتن
lever cover پوششدربازکن
fire cover پوشش اتش
fighter cover پوشش هواپیماهای جنگنده
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra cover بازیگر بل گیر
piston cover پوشش پیستون
first-day cover پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
fighter cover پوشش با هواپیماهای شکاری
hatch cover درب دهلیز
to cover much ground جامع بودن
head cover محافظسر
mattress cover گردنبندبلندمهمانی
pan cover پوششکنه
pillow cover ستونمخروطی
seat cover پوششصندلی
sliding cover پوششمتحرک
speaker cover پوششصدا
valve cover روپوشسرپاپ
duvet cover روپوشقابلشستشو
glass cover پوشششیشهای
filter cover پوششفیلتر
battery cover پوششباطری
to cover much ground رسابودن
to cover much ground وسیع بودن
to cover one's nakedness ستر عورت کردن
toilet cover رو میزی برای میز ارایش
under cover of letter no ضمن نامه شماره
cover girl زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl ستارهی روی جلد
cover girls زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls ستارهی روی جلد
loose cover روکش
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
bed cover روتختی
open cover بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
open cover بیمه نامه باز
magneto cover سرپوش مگنت
insurance cover پوشش بیمه
divan cover [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
horse cover قالیچه زیر زین اسب
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
ice cover یخپوش
hub cover قالپاق چرخ
overhead cover حفاظ بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
piston cover کف پیستون
sight cover روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
saddle cover غاشیه
saddle cover زین پیچ
saddle cover زین پوش
radiator cover روکش رادیاتور
protective cover روکش محافظ
protective cover روپوش حفاظ
protective cover پوشش حفافتی
protective cover جان پناه دفاعی
hatch cover درپوش دوردریچه
air cover پوشش هوایی
cover note گواهی پوشش بیمه
cover plate صفحه سرپوش
cover plate پشت بندصفحه بست
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
cover point محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame عذر
cover shame بهانه
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cover note گواهی بیمه نامه
cover note بیمه نامه موقت
cover drive ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
communication cover پوشش مخابراتی
comparative cover پوشش نسبی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
concrete cover پوشش بتنی روی فولاد
contingency cover بیمه حمل احتیاطی
cover-ups در لاک دفاعی فرورفتن
column cover پوشش ستون
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
cover an angle زاویهای را بستن
cover and concealment پوشش و اختفاء
cell cover درپوش باتری
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
binding cover پوشش تعهد شده
base cover عکس برداری اولیه
dish cover سرپوش
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
cover point عضو دفاع نزدیک
batterty cover سرپوش باتری
dust cover سرپوش غبارگیر
depleted cover پوشش کاسته شده
depleted cover پوشش کاهسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com