Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English
Persian
excess profit
سود اضافی
Other Matches
excess
مقدار زیادی از چیزی
excess
اضافی
excess
اضافه
excess
افراط بی اعتدالی
excess
زیادی
excess
فزونی
in excess
زیاد
in excess
بیشترازحدمجاز
in excess of
بیش از
excess
مازاد
excess
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess
افزونی
excess
افراط
excess
اضافه مازاد
excess
زیاده از حد
in excess of
متجاوزاز
excess
زیادتی
excess listing
لیست وسایل انفرادی مازاد
excess demand
تقاضای بیش از حد
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand
درخواست مازاد
excess stock
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
excess load
بار اضافی
excess length
طول اضافی
excess length
طول افزوده شده
excess stock
موجودی مازاد
excess listing
لیست اقلام مازاد
excess demand
فزونی تقاضا
excess reserves
اندوختههای مازاد
excess price
قیمت اضافی
difference excess
مابه التفاوت
excess preserves
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
excess reserves
ذخائر اضافی
excess stock
مواد اضافی
excess n notation
نشان گذاری با افزونی n
excess pressure
فشار اضافی
excess meter
کنتور مصرف اضافی
excess luggage
اضافه بار
excess capacity
فرفیت اضافی
excess clearance
تولرانس زیاده از حد
excess price
اضافه قیمت
excess supply
عرضه بیش از حد
to eat to excess
پرخوردن
to eat to excess
زیادخوردن
to carry to excess
بحدافراط رساندن
to carry to excess
افراط کردن در
Excess Distribution
توزیع فراوانی
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
foreign excess
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
excess supply
عرضه اضافی
excess three code
رمز با افزونی سه
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
excess capacity theory
نظریه مازاد فرفیت
excess burden of taxation
بار اضافی مالیات
profit
سود
for-profit
<adj.>
تجاری
for-profit
<adj.>
تجارتی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
it did not profit me
مرا سودمند نبود
what will it profit you
چه سودی برای شما خواهدداشت
to profit from something
سود بردن از چیزی
it did not profit me
فایدهای بمن نرساند
just profit
سود عادلانه
just profit
سود منصفانه
she your profit with him
سودخودرابا اوتقسیم کنید
to his own profit
بفایده خودش
profit
سود بردن منفعت کردن
profit
فایده
profit
منفعت
profit
فایده رساندن
profit
مزیت
profit
نفع
profit
عایدی داشتن
profit
سود بردن
profit
فایده منفعت
profit
برتری
profit
منفعت بردن
retained profit
سود تقسیم نشده
pure profit
سود خالص
undivided profit
سود تقسیم نشده
reasonable profit
منفعت عقلایی
profit tax
مالیات بر سود
profit motive
انگیزه سود
profit maximization
به حداکثر رسانیدن سود
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
مرکز سود
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
target profit
سود مورد نظر
target profit
سود مطلوب
taxable profit
سود مشمول مالیات
to profit by the accasion
موقع را مغتنم شمردن
What was your net profit?
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
profit-taking
فروشسهام
profit-making
درآمدزائیکردن
non-profit-making
غیرانتفاعی
yearly profit
سود سالانه
to profit by the accasion
از موقع استفاده کردن
to make a profit
منفعت کردن
to make a profit
سود بردن
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
thoughtful of profit
سود
thoughtful of profit
در فکر
profit and loss a
حساب سودوزیان
make a profit
سود بردن
accounting profit
سود حسابداری
profit-sharing
مشارکت در سود
profit margins
حاشیه سود
profit margins
درصد سود از فروش خالص
profit margin
حاشیه سود
gross profit
سود ناخالص
profit margin
درصد سود از فروش خالص
profit-sharing
سهم کارگران از سود
accounting profit
سود از دیدگاه حسابداری
economic profit
سود اقتصادی
distributed profit
سود تقسیم شده
distributed profit
سود توزیع شده
corporate profit
سود شرکت سهامی
contingent profit
سود اتفاقی
contingent profit
منفعت احتمالی
best profit point
best
best profit point
نقطه بیشترین مقدار سود
best profit output
profit best
best profit output
محصول در بیشترین مقدارسود
anticipated profit
سود مورد انتظار
profit-sharing
تسهیم در سود
profit-sharing
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
normal profit
سود متعارف
normal profit
سود عادی
operating profit
سود عملیاتی
operating profit
سود ناخالص
principal and profit
مایه و سود
profit and loss
حساب سود وزیان
profit and loss
سود و زیان
net profit
سود ویژه
net profit
سود خالص
maximum profit
حداکثر سود
profit sharing
سهم کارگران از سود
profit sharing
تسهیم در سود
profit sharing
مشارکت در سود
interest profit
عایدی حاصل از بهره
profit sharing
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
loss of profit
عدم النفع
undistributed corporate profit
سود تقسیم نشده شرکتها
Did you make any profit in this deal ?
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I made a decent profit.
سود خوبی بر دم
pre tax profit
سود قبل از پرداخت مالیات
short run profit
سود در کوتاه مدت
profit and loss account
حساب سود و زیان
falling rate of profit
نرخ نزولی سود
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com