English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
execute statement حکم اجرایی
execute statement دستور اجرایی
Other Matches
execute بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
execute موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
execute رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute اجرا
execute اعدام کردن
execute سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
execute دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute زمان اجرا
execute مهارت
execute عمل کردن
execute نواختن نمایش دادن
execute حلقه اجرا
execute اجرا کردن
execute قانونی کردن اعدام کردن
execute انجام دادن
execute صورت گرفتن
execute واقعیت دادن
execute عملی کردن
execute واقعی کردن
execute به انجام رساندن
to execute somebody for something کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
to execute somebody اعدام کردن [حقوق]
execute اجرا کردن
execute اداره کردن قانونی کردن
execute phase مرحله اجرا
execute cycle چرخه اجرا
execute by shooting تیرباران کردن
statement رای
statement پاسخ
IF statement Then این کار را انجام بده
r. between two statement مغایرت بین دوافهار
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
statement نظر
I/O statement دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
dd statement دستور تعریف داده
IF statement Gise کار دیگر را
d. of a statement تکذیب گفته ایی
dd statement statement definition data
statement بیانیه افهاریه
statement به مجموعهای از مابارات دستوری
statement تذکر
statement شرح
statement بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statement بیانیه
statement افهاریه
statement افهار صورت حساب
statement کشف صورتحساب
statement تقریر صورتمجلس
statement قطعنامه
statement صورت
statement صورتحساب اعلامیه
statement شماره انتساب شده
statement ابلاغ
statement ادعاء تصریح
statement اعلام کردن
statement صورت وضعیت
statement صورت حساب
statement حکم
statement بیان
statement دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,....
statement دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement عبارت
statement گفته
statement بیانیه دستور
statement افهار
statement گفته بیانیه
statement تقریر
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement بیان وضعیت
statement شرح توضیح
statement خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement اعلامیه
problem statement حکم مسئلهای
nonexecutable statement حکم غیرقابل اجرا
procedural statement حکم رویهای
programming statement حکم برنامه نویسی
provisional statement صورت وضعیت موقت
statement label برچسب حکم
receipt statement رسید
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
statement label برچسب جمله
statement number شماره حکم
statement number شماره دستور
representation [statement] رای
representation [statement] نظر
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
statement with debate بیانیه با بحث پیوسته
receipt statement اعلامیه ورود
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
statement of defence لایحه دفاعیه
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
statement of affairs وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
statement of a claim افهار نامه
representation [statement] پاسخ
nonexecutable statement دستورالعمل اجراناپذیر
assignment statement حکم انتساب دستورانتساب
assignment statement جمله جایگزینی
assignment statement حکم گمارشی
data statement حکم دادهای
declaration statement حکم اعلانی
declaration statement جمله تعریفی
declarative statement نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
an absurd statement افهار نا معقول
action statement دستورالعمل اقدام
assignment statement عبارت گمارشی
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control statement جمله کنترلی
call statement حکم فرا خوانی
comment statement حکم توضیحی
common statement حکم اشتراک
compound statement جمله مرکب
conditional statement حکم شرطی
conditional statement دستور شرطی
continue statement حکم ادامه
declarative statement عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
arithmetic statement حکم حسابی
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
an absurd statement حرف بی معنی یا مزخرف
imperative statement حکم امری
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
bank statement صورت حساب بانکی
arithmetic statement دستورمحاسباتی
job statement حکم برنامه
loss statement صورت سود و زیان
monthly statement صورت وضعیت ماهیانه
narrative statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
goto statement دستورالعملی در یک زبان سطح بالا
bank statement صورتحساب بانکی
declarative statement حکم اعلانی
declarative statement حکم افهاری
dimension statement حکم اعلان بعد
executable statement حکم اجرا پذیر
executable statement جمله اجرایی
financial statement صورت وضعیت مالی
financial statement صورت مالی گزارش مالی
negation of statement انکار یا تکذیب گفتهای
annual financial statement گزارش مالی سالانه
job control statement جمله کنترل برنامه
We go a step even further and make the statement that . . . یک گام فراتر می گذاریم ومی گوئیم ...
summary of monthly statement خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
job control statement جمله کنترل کار
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
input/output statement دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
data definition statement دستورتعریف داده ها
data definition statement حکم تعریف داده ها
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com