Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
executive power
قوه مجریه
executive power
قوه اجرائیه
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
executive
مربوط به سیستم عامل یک کامپیوتر
executive
اجرایی
the executive
قوه مجریه
executive course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
executive
قوه مجریه
executive
ضابط عدلیه
executive
مجری
executive
هیئت رئیسه
executive
مدیر اجرائی
executive
مدیر
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive
مدیر عامل
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
executive bailiff
مامور اجرا
executive branch
فرماندهی
executive branch
officer line : syn
executive by law
ایین نامه اجرایی
executive commission
هیات رئیسه
executive area
ناحیه هماهنگ ساز
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
executive agent
شعبه اجرایی
executive agent
عامل اجرایی
executive order
فرمانده دوم ناو
executive desk
میزمدیر
battery executive
افسرتیر اتشبار
battery executive
افسر اجرائیات اتشبار
executive program
برنامه اجرایی
executive commission
هیات مجریه
executive committee
هیات رئیسه
executive system
سیستم اجرایی
executive writ
اجرائیه
executive writ
ورقه اجرائیه
executive routine
روال اجرایی
executive program
برنامه مجری
executive order
اجرائیه
executive officer
معاون یکان افسر تیر
executive officer
افسر اجراییات
executive officen
گماشته اجرا
executive committee
هیات اجرایی
executive officen
ماموراجرا
executive length course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
chief executive officer
[CEO]
[American E]
مدیر عامل
[شرکت]
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
will power
<idiom>
قدرت
e. power
نیروی اجرایی
in power
صاحب مقام
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
will-power
عزم راسخ
power saw
اره ماشینی
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
in power
دارای اختیارات
e. power
قوه مجریه
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
will-power
قدرت اراده
will-power
تصمیم
power saw
دستگاه اره
will-power
اراده
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
power up
برق
power on
روشن کردن
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power up
روشن کردن
outside power
جریان خارجی
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
قوه یا توان
power
خاموش کردن یک وسیله
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
دستگاه برقی
power
برقی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
دولت
power
اقتدار و اختیار
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قدرت نیرو
power
حذف توان کامپیوتر
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
راندن
power
قوه
power
انرژی
power
توان از دست رفته
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
توانایی
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
توان
[ریاضی]
power
قوه
[ریاضی]
power
برق
power
شدت
power
برتری
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power
توان نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power
قدرت
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
توان
power
نیرو
power
توان برقی
power
زور بکاربردن
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
قدرت دیدذره بین
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
زور
pulling power
نیروی کشش
power test
ازمون قدرت
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power system
شبکه نیرو
reactive power
توان هرز
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان راکتیو
real power
توان حقیقی
power surge
برق ناگهانی
power transformer
مبدل تغذیه
radiant power
شاره تابان
power jack
جک
power factor
ضریب توان
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power unit
پیش راننده
power turret
برجک برقی
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
power transmission
انتقال انرژی
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
predictive power
قدرت پیش بینی
tractive power
نیروی کشش
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
power transmission
انتقال قدرت
power supply
مبدل برق
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power dive
شیرجه
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power distribution
پخش قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power installation
تاسیسات جریان قوی
power house
کارخانه برق
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power endurance
توان استقامت
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power consumption
مصرف برق
power of production
نیروی تولید
power shovel
ماشین خاک کش
power shovel
بیل مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power politics
سیاست زور
power of reservation
حق اعتراض
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com