Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
expansion board
برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
Other Matches
expansion
مین میکند
expansion
خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
expansion
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
expansion
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
expansion
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
expansion
گسترش توسعه
expansion
انبساط بسط
expansion
گسترش
expansion
شکوفائی
expansion
گسترش انبساط
expansion
توسعه
expansion
انبساط
expansion
بسط
expansion
واتنش
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion
افزایش
expansion
وسعت
expansion coefficient
ضریب انبساط
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
expansion bus
گذر گسترشی
expansion bolt
پیچ واشو
expansion heat
حرارت انبساط
expansion heat
گرمای واتنش
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
expansion joint
اتصال چند قسمتی
expansion joint
درز انبساط
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
expansion joint
درز وارفت
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
thermal expansion
انبساط حرارتی
binomial expansion
بسط دو جملهای
expansion tank
مخزنانبساط
expansion space
فضایانبساط
expansion diaphragm
دیاگرام انبساط
expansion connector
صفحهاتصال
bank expansion
گسترش بانکی
expansion chamber
دریچهانبساط
coefficient of expansion
ضریب انبساط
coefficient of expansion
ضریب گستردگی
credit expansion
گسترش اعتبار
cubical expansion
انبساط حجمی
vertical expansion
گسترش عمودی
expansion joint
درز انبساطی
expansion unit
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
path of expansion
مسیر توسعه
free expansion
انبساط ازاد
heat expansion
انبساط حرارت
laplace expansion
بسط لاپلاس
macro expansion
بسط درشت دستور
monetary expansion
افزایش پول
monetary expansion
توسعه پولی
polynomial expansion
بست چندجملهای
path of expansion
مسیر گسترش
Taylor expansion
بسط تیلور
[ریاضی]
expansion theorem
قضیه بسطی
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
expansion table
میز کشویی
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion point
درز انبساط
expansion rate
اهنگ انبساط
expansion orbit
مدار نشان
expansion rule
قاعده بسط
expansion scab
ریشه
expansion slot
شکاف گسترشی
expansion of universe
انبساط جهان
expansion loop
خم انبساط
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
expansion table
میز کشابی
expansion path
مسیر گسترش
thermal coefficient of expansion
ضریب انبساط حرارتی
characteristic expansion time
زمان شاخص انبساط
coefficient of thermal expansion
ضریب انبساط حرارتی
taylor series expansion
بسط سری تیلور
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
board
میزشوریادادگاه
board
تخته
board
برد
board
صفحه مدار
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
by the board
از طرف پهلوی ناو
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
above board
به طور آشکار
board
میز غذا
board
غذای روی میز
to go on board
سوارکشتی شدن
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board
اغذیه
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board
تابلو
across the board
سرجمع
across the board
شامل تمام طبقات
across the board
یکسره
go by the board
از ناو پرت شدن
above board
بی حیله
board
کشتی
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
To get on board.
سوار کشتی شدن
over the board
بازی شطرنج حضوری
board
هیئت کمیسیون
board
هیئت ژوری
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board
هیات
board
منزل کردن
board
پانسیون شدن
board
تخته پوش کردن
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
شدن
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
مقوا
board
جلد کردن تخته
board
روکش کردن
board
سکوی شیرجه
board
صفحه یامیز شطرنج
board
تابلوی امتیازات
board
سوار
board
تخته حاوی نقشه
status board
تابلو وضعیت
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
top board
میز نخست شطرنج
takeoff board
تخته پرش طول
straw board
مقوای ضخیم
switch board
صفحه کلید برق یاتلفن
switch board
صفحه تقسیم برق
switch board
تابلوی برق
system board
برد سیستم
ouija board
لوح احضار
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
playing the board
بازی فی نفسه
plotting board
پلاتینگ برد
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
eaves-board
لب بام
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board
مقوای فشرده
side board
میز قفسه دار
programmer board
برد برنامه ریز
range board
میز تنظیم مسافت
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
playing the board
بازی بر صفحه
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
paddle board
تخته شنا
panel board
تابلوی برق
particle board
نوتخته
particle board
تخته خرده چوب
paste board
مقوا
paste board
کارت
terminal board
تخته اتصال سیم
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
runing board
رکاب
side board
میز دم دستی
side board
میز پا دیواری
side board
میز کناری
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
sliding board
سرسره
sliding board
سراشیبی
splash board
سپر پاشنه قایق
spring board
تخته شیرجه
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
status board
تابلوی وضعیت
shoulder board
پیش فنگ
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
running board
تخته رکاب اتومبیل
scaffold board
تخته چوب بست
scaffold board
تخته زیر پا
scale board
تخته نازک
sea board
کناره دریا
sea board
کناردریا
sea board
دریاکنار
sea board
خط ساحلی
seguin board
تخته سگن
selection board
هیات گزینش
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board meeting
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
skirting board
تختهپارچهای
route board
تختهتعیینمسیر
pressing board
تختهفشرده
placard board
تختهپلاکارد
louvre-board
سکویروزنهدار
lighting board
تختهروشنایی
front board
مقوایجلویی
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
governing board
کمیته حاکمه
board insulation
عایقتختهای
chopping board
تختهسبزیو گوشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com