Total search result: 137 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
expansion interface |
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک |
expansion interface |
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند |
|
|
Other Matches |
|
interface human machine interface |
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری |
interface |
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند |
interface |
که شامل : کانال ورودی /خروجی |
interface |
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد |
interface |
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی |
interface |
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد |
interface |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
interface |
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند |
interface |
یچ بسته که با جریان داده کار میکند |
interface |
میانجی |
interface |
سطح مشترک |
interface |
دفتر مشترک قسمتها |
interface |
وجه مشترک |
interface |
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است |
interface |
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد. |
interface |
واسط |
interface |
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند |
interface |
وصل کردن از طریق رابط |
interface |
رابط |
interface |
فاصل |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
واسط واحد پردازش و باس IEEE |
interface |
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد. |
centronics interface |
رابط موازی |
centronics interface |
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است |
eia interface |
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها |
electrical interface |
تداخل الکتریکی |
communication interface |
میانجی ارتباطی |
standard interface |
رابط استاندارد |
serial interface |
رابط سری |
parallel interface |
رابط موازی |
standard interface |
واسطه استاندارد |
user interface |
میانجی کمکی |
interface card |
کارت رابط |
friendly interface |
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری |
graphical user interface |
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل |
programmable communications interface |
رابط مخابراتی برنامه پذیر |
computer interface unit |
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر |
network interface card |
کارت میانجی شبکه |
MIDI interface card |
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند |
man machine interface |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین |
system v interface definition |
تعریف میانجی سیستم 5 |
apple desktop interface |
رابط رومیزی اپل |
general purpose interface |
میانگیر همه منظوره |
input output interface |
میانگیر ورودی- خروجی |
graphical user interface |
میانجی نگارهای کاربر |
human machine interface |
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند |
graphical user interface |
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند |
application program interface |
میانجی یا رابط برنامه کاربردی |
enhanced system device interface |
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته |
small computer system interface |
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک |
musical instrument digital interface |
میانجی رقمی الات موسیقی |
fibre distributed data interface II |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد |
general purpose interface bus |
مسیر میانگیر همه منظوره |
mail application programming interface |
مجموعه استانداردها |
small computer systems interface |
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی |
mail application programming interface |
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند |
musical instrument digital interface |
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند |
fibre distributed data interface |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است |
expansion |
گسترش توسعه |
expansion |
خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند |
expansion |
وسعت |
expansion |
واتنش |
expansion |
بسط |
expansion |
توسعه گسترش دادن کشیدن |
expansion |
انبساط بسط |
expansion |
مین میکند |
expansion |
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن |
expansion |
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود |
expansion |
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی |
expansion |
افزایش |
expansion |
گسترش انبساط |
expansion |
شکوفائی |
expansion |
گسترش |
expansion |
انبساط |
expansion |
توسعه |
expansion |
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود |
expansion space |
فضایانبساط |
expansion tank |
مخزنانبساط |
path of expansion |
مسیر گسترش |
Taylor expansion |
بسط تیلور [ریاضی] |
laplace expansion |
بسط لاپلاس |
expansion diaphragm |
دیاگرام انبساط |
path of expansion |
مسیر توسعه |
thermal expansion |
انبساط حرارتی |
monetary expansion |
توسعه پولی |
monetary expansion |
افزایش پول |
vertical expansion |
گسترش عمودی |
polynomial expansion |
بست چندجملهای |
expansion chamber |
دریچهانبساط |
expansion slot |
شکاف گسترشی |
expansion connector |
صفحهاتصال |
macro expansion |
بسط درشت دستور |
heat expansion |
انبساط حرارت |
coefficient of expansion |
ضریب گستردگی |
expansion joint |
درز گسترش درز گشایش |
expansion joint |
درز انبساط |
expansion joint |
اتصال چند قسمتی |
expansion heat |
گرمای واتنش |
expansion heat |
حرارت انبساط |
expansion coefficient |
ضریب انبساط |
expansion card |
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد |
expansion bus |
گذر گسترشی |
expansion bolt |
پیچ واشو |
expansion bearing |
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود |
bank expansion |
گسترش بانکی |
binomial expansion |
بسط دو جملهای |
cubical expansion |
انبساط حجمی |
credit expansion |
گسترش اعتبار |
coefficient of expansion |
ضریب انبساط |
expansion joint |
درز وارفت |
expansion joint |
درز انبساطی |
expansion scab |
ریشه |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
expansion table |
میز کشابی |
expansion table |
میز کشویی |
expansion team |
تیم تازه وارد به لیگ |
expansion theorem |
قضیه بسطی |
expansion unit |
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند |
free expansion |
انبساط ازاد |
expansion board |
برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر |
expansion rule |
قاعده بسط |
expansion path |
مسیر گسترش |
expansion rate |
اهنگ انبساط |
expansion loop |
خم انبساط |
expansion point |
درز انبساط |
expansion path |
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید |
expansion of universe |
انبساط جهان |
expansion orbit |
مدار نشان |
coefficient of thermal expansion |
ضریب انبساط حرارتی |
automatic volume expansion |
گسترش خودکار صدا |
multipe expansion of credit |
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد |
taylor series expansion |
بسط سری تیلور |
thermal coefficient of expansion |
ضریب انبساط حرارتی |
characteristic expansion time |
زمان شاخص انبساط |