English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
expansion table میز کشابی
expansion table میز کشویی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
expansion مین میکند
expansion خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
expansion اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
expansion گسترش توسعه
expansion گسترش
expansion شکوفائی
expansion بسط
expansion گسترش انبساط
expansion توسعه
expansion انبساط
expansion واتنش
expansion انبساط بسط
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion افزایش
expansion وسعت
expansion bolt پیچ واشو
expansion bus گذر گسترشی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
expansion coefficient ضریب انبساط
expansion heat حرارت انبساط
expansion heat گرمای واتنش
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
expansion joint درز انبساط
expansion joint اتصال چند قسمتی
expansion board برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coefficient of expansion ضریب انبساط
credit expansion گسترش اعتبار
cubical expansion انبساط حجمی
expansion tank مخزنانبساط
expansion space فضایانبساط
expansion diaphragm دیاگرام انبساط
expansion connector صفحهاتصال
expansion chamber دریچهانبساط
vertical expansion گسترش عمودی
expansion of universe انبساط جهان
expansion joint درز گسترش درز گشایش
expansion theorem قضیه بسطی
expansion unit وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
free expansion انبساط ازاد
monetary expansion افزایش پول
heat expansion انبساط حرارت
thermal expansion انبساط حرارتی
laplace expansion بسط لاپلاس
macro expansion بسط درشت دستور
monetary expansion توسعه پولی
path of expansion مسیر توسعه
path of expansion مسیر گسترش
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
expansion joint درز وارفت
expansion joint درز انبساطی
expansion loop خم انبساط
expansion orbit مدار نشان
expansion path مسیر گسترش
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion point درز انبساط
expansion rate اهنگ انبساط
expansion rule قاعده بسط
expansion scab ریشه
expansion slot شکاف گسترشی
polynomial expansion بست چندجملهای
binomial expansion بسط دو جملهای
Taylor expansion بسط تیلور [ریاضی]
bank expansion گسترش بانکی
coefficient of expansion ضریب گستردگی
thermal coefficient of expansion ضریب انبساط حرارتی
taylor series expansion بسط سری تیلور
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
coefficient of thermal expansion ضریب انبساط حرارتی
characteristic expansion time زمان شاخص انبساط
table جدول
table مطرح کردن
table کوهمیز
table در فهرست نوشتن
table روی میز گذاشتن
table look up جستجوی جدول
look up table جدول مراجعهای
table طرح کردن
table تو گذاردن
table میزبازی
table به جدولی انتقال دادن
table به صورت جدول دراوردن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table look up مراجعه به جدول
table سفره
get table دست یافتنی
get table بدست اوردنی
table لوح جدول
table میز
table saw تابلونمایشگر
table لیست
table خوان
inner table میزداخلی
table معوق گذاردن
table فهرست
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
two way table جدول دو سویی
table از دستور خارج کردن
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
under the table <idiom> زیرمیزی
the f. of a table بطوریکه
the f. of a table باید
tide table جدول کشند
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
table set وسیله رومیزی
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table set دستگاه میزی
table spoon قاشق سوپ خوری
table spoonful قاشق سوپخوری
symbol table جدول نمادها
tier table میز کوچک
table point جدول امتیازها
table of organization جدول سازمان
table comparator مقایسه کننده نوارها
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table ware لوازم میز یا سفره
table utility برنامه کمکی جدولی
table tomb گورصندوقی وتخت
table telephone تلفن رومیزی
symbolic table جدول علائم
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
symbol table جدول علامت
tilting table میز نوسان دار
swivel table میز نوسان دار
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table instrument وسیله رومیزی
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
table of distribution جدول توزیع
table of authorities جدول اولیا امور
table of allowance جدول سهمیه مجاز
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table linen رومیزی
table linen دستمال سفره
table land زمین هموار
table lamp لامپ استاندارد
state table جدول حالات
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
lay the table چیدن میز
the leg of the table پایه میز
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
computer table میزکامپیوتر
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
virtual table جدول مجازی
table cut تراشتختهای
table extension صفحهانقراض
wait table <idiom> سرو کردن غذا
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table جدوللیگ
dining table میزغذاخوری
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
table mixer توپتنیسرویمیز
vigenere table جدول رمز وی گنر
altar-table میز مقدس در کلیسا
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
truth table دو مقدار
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
truth table جدول درستی جذول صحت
turn table میز چرخش
type table نوع جدول تیر
type table نوع جدول سازمان
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com