English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
extending table میزبازشو
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
extending توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending بخشی از CPU که حاوی پیاده سازی سخت افزاری از توابع ریاضی مختلف است
extending روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
extending گرافیک و نشانه ها است
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
extending فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extending طولانی تر کردن
extending امتداد دادن
extending بیتی
extending درازکردن
extending طول دادن رساندن
extending ادامه دادن
extending توسعه دادن
extending تمدید کردن
extending عمومیت دادن
extending منبسط کردن
extending باز کردن
extending تعمیم دادن
extending کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending باحداکثر نیرو
extending بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
table طرح کردن
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table به صورت جدول دراوردن
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
look up table جدول مراجعهای
two way table جدول دو سویی
get table دست یافتنی
the f. of a table بطوریکه
inner table میزداخلی
the f. of a table باید
table look up جستجوی جدول
table saw تابلونمایشگر
table look up مراجعه به جدول
under the table <idiom> زیرمیزی
get table بدست اوردنی
table به جدولی انتقال دادن
table خوان
table از دستور خارج کردن
table لیست
table میز
table فهرست
table سفره
table لوح جدول
table معوق گذاردن
table روی میز گذاشتن
table در فهرست نوشتن
table میزبازی
table تو گذاردن
table جدول
table مطرح کردن
table کوهمیز
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table of organization جدول سازمان
table of equipment جدول ساز و برگ
table point جدول امتیازها
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of distribution جدول توزیع
sand table میز مخصوص شن بازی بچه ها
serve at table پیشخدمتی کردن
to serve at table پیشخدمتی کردن
round table کنفرانس میز گرد
table set وسیله رومیزی
table set دستگاه میزی
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
tide table جگول جزر و مد
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
tier table میز کوچک
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table spoonful قاشق سوپخوری
table spoon قاشق سوپ خوری
rotary table میز گردان
tide table جدول کشند
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
table of authorities جدول اولیا امور
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table ware لوازم میز یا سفره
table utility برنامه کمکی جدولی
table tomb گورصندوقی وتخت
table telephone تلفن رومیزی
symbolic table جدول علائم
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
symbol table جدول علامت
symbol table جدول نمادها
table comparator مقایسه کننده نوارها
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
state table جدول حالات
swivel table میز نوسان دار
table linen رومیزی
table linen دستمال سفره
table land زمین هموار
table lamp لامپ استاندارد
table instrument وسیله رومیزی
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
tilting table میز نوسان دار
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table <idiom> سرو کردن غذا
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table جدوللیگ
lay the table چیدن میز
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
table beet چغندر
earth-table رج بنا
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
altar-table میز مقدس در کلیسا
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
the leg of the table پایه میز
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
turn table میز سمت
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
truth table دو مقدار
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
turn table سینی گردش درسمت
type table نوع جدول سازمان
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
feed table صفحهعلوفه
computer table میزکامپیوتر
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
virtual table جدول مجازی
vigenere table جدول رمز وی گنر
type table نوع جدول تیر
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
reciprocating table میز نوساندار
firing table جدول تیراندازی
drawing table میز نقشه کشی
drain table میز قطران
deviation table جدول انحراف
deviation table جدول انحراف مغناطیسی
delivery table میز تحویل
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
decision table جدول تصمیم گیری
decision table جدول تصمیم
decision table جدول تصمیمی
decimal table جدول تصمیمی
data table جدول داده ها
convertible table میزتاشو
drilling table میز مته کاری
drip table میز چکانش
firing table جدول تیر
external table جدول برونی
expectancy table جدول انتظار
expansion table میز کشویی
expansion table میز کشابی
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
end table عسلی
end table میزکوچک دم دستی
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
embarkation table جدول بارگیری
earth table رج بنا
earth table سنگ رگی
convertible table میز صحرایی تا شونده
conversion table جدول تبدیل
coffee table میزپیشدستی
periodic table جدول تناوبی
periodic table جدول دورهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com