English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
exterior pocket کیفبازشو
Other Matches
exterior فاهری واقع در سطح خارجی
exterior بیرونی
exterior خارجی
exterior view منظرهبیرونی
exterior varnish لاک خارجی
exterior door دربیرونی
exterior gauge درجهبازی
exterior ballistics بالیستیک خارجی
exterior varnish جلای خارجی
exterior sign علامتخارجی
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
He has a harsh exterior but a kind heart. ظاهرش خشن است ولی قلبش مهربان است
pocket محاصره شدن
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
pocket پولی
pocket نقدی
pocket کوچک جیبی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket کیسه هوایی
pocket جیب
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket درجیب پنهان کردن
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pocket بجیب زدن
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket فرورفتگی
pocket حباب
mock pocket جیبساختگی
interior pocket جیبداخلی
foot pocket قالب پا
hidden pocket جیبمخفی
fork pocket محفظهانشعابی
front pocket جیبجلو
gusset pocket جیبپاکتی
inset pocket جیبمخفی
flap pocket جیبلبهدار
door pocket جیبدر
centre pocket مرکزی
centre pocket گودال
back pocket جیبپشتی
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
batten pocket بادبان
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
watch pocket جیب ساعتی
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
pocket calculator ماشین حساب جیبی
air pocket دست انداز هوایی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket watch ساعت جیبی
trouser pocket جیب شلوار
patch pocket جیبرویسینه
seam pocket جیبرویدرز
stake pocket جیبتودهای
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
welt pocket جیبنواری
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket. جیبم رازدند
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
pocket calculators حسابگر جیبی
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book کیف بغلی
pocket money پول جیب
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
air pocket منفذ
pocket calculator حسابگر جیبی
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
chip pocket شیار دندانههای اره
pocket book دفتر بغلی
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket lamp لامپ کوچک
pocket lamp چراغ قوه
pocket meter سنجه جیبی
pocket picking جیب بری
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket pistol بغلی عرق
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
the furniture of ones pocket دارایی جیب
vest pocket جیبی
pocket computer کامپیوتر جیبی
pocket edition چاپ جیبی کتاب
vest pocket جیب جلیقه
vest pocket مخصوص
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
ast welt pocket جیبپیشسینهای
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
pants pocket [American E] جیب شلوار
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket جیببقل
front top pocket جیببالایجلویشلوار
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
trousers pocket [American E] جیب شلوار
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com