Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (8 milliseconds)
English
Persian
external oblique
ماهیچهمورببیرونی
Other Matches
oblique
عکس مورب
oblique
مورب
oblique
کج
oblique
حاده یا منفرجه مورب
oblique
غیر مستقیم منحرف
oblique
اریب
oblique
مایل
oblique
مایل کج
oblique
طرح حرف عادی کج
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
oblique angle
زاویه تند
low oblique
عکس مایل پایین
oblique question
پرسش غیرمستقیم
oblique fire
اتش جانبی
oblique section
مقطع مایل
oblique angle
یا باز
oblique bond
رج چینی کلاغ پر
oblique projection
نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
oblique projection
تصویر مورب
oblique projection
تصویر مایل
oblique rotation
چرخش مایل
oblique section
مقطع اریب
oblique section
مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
oblique section
برش اریب
oblique weir
در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
right oblique march
میل به راست رو
oblique cone
مخروط اریب
[ریاضی]
oblique plane
سطح مورب
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
oblique perspective
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
oblique lattice
شبکه مایل
oblique joint
شکستگی کج
oblique system
سیستم مایل
oblique fire
اتش مورب
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
oblique compartment
زمین مورب
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
mil gridded oblique
عکس مایل شبکه بندی شده به مقیاس میلیمی
left oblique march
میل به چپ رو
oblique shock wave
موج ضربهای مایل
left oblique march
فرمان میل به چپ رو
oblique edged scraper
رنده کج
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
فاهری پدیدار
external
خارج یک برنامه یا وسیله
external
صوری
external
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
1-سخت افزار
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
فاهر
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
سطح فواهر
external
خارجی
external
بیرونی
external
خارج
external
بیرون
external
برونی
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external transaction
معاملات خارجی
external thread
دنده خارجی
external table
جدول برونی
external symbol
علامت خارجی
external store
انباره خارجی
external variable
متغیر خارجی
external validity
اعتبار برونی
external socket
پریز بیرونی
external ear
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
external docuhentation
مستندات خارجی
external gills
دستگاهتنفسبیرونی
external ear
گوشبیرونی
external nose
نمایبیرونیبینی
external sort
جورکردن خارجی
external benefits
فواید خارجی
external function
تابع برونی
external gear
تاج دندانه خارجی
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition
بازداری برونی
external interrupt
وقفه خارجی
external label
برچسب خارجی
external load
بار خارجی
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external force
نیروی خارجی
external force
نیروی بیرونی
external economies
صرفه جوئیهای خارجی
external circuit
مدار خارجی
external combustion
احتراق خارجی
external command
فرمان برونی
external command
فرمان خارجی
external control
کنترل خارجی
external armature
ارمیچر خارجی
external cost
هزینه خارجی
external delay
تاخیر خارجی
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external memory
حافظه خارجی
external menory
حافظه خارجی
external reference
ارجاع خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
external reward
پاداش برونی
external security
امنیت خارجی
external storage
ثبات خارجی کامپیوتر
external storage
حافظه خارجی
external sense
حس برونی
external sort
جور کردن خارجی
external sort
مرتب سازی خارجی
external storage
انباره خارجی
external reference
مرجع خارجی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external operation
عملیات خارجی
external operation
عملیات خارج از مملکت
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
external phase
فاز برونی
external pressure
فشار خارجی
external pressure
فشار برونی
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external jugular vein
شاهرگگردنبیرونی
external saphenous vein
سیاهرگ یا ورید مابض
external hard disk
دیسک سخت برونی
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external data file
فایل اطلاعات خروجی
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com