Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (8 milliseconds)
English
Persian
external saphenous vein
سیاهرگ یا ورید مابض
Other Matches
internal saphenous vein
سیاهرگ یاورید صافن
great saphenous vein
شاهرگسافنوس
external jugular vein
شاهرگگردنبیرونی
saphenous nerve
عصبسافنوس
vein
ورید
in this vein
<adv.>
از آن بابت
in this vein
<adv.>
بنابراین
vein
سیاهرگ
vein
رگه
vein
حالت تمایل
vein
روش
vein
رگ سنگ
vein
ترک ایجاد شده در سنگها
in this vein
<adv.>
متعاقبا
in this vein
<adv.>
درنتیجه
vein
رگ دار کردن رگه دار شدن
in this vein
<adv.>
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
از این جهت
in this vein
<adv.>
به این دلیل
in this vein
<adv.>
از اینرو
in this vein
<adv.>
از انرو
in this vein
<adv.>
بدلیل آن
femoral vein
سیاهرگ
basilic vein
رگ باسلیق
portal vein
سیاهرگ باب کبد
wing vein
رگهبال
salt vein
رگه نمک
subclavian vein
شاهرگزیرترقوهای
hepatic vein
سیاهرگهپاتیک
right pulmonary vein
سیاهرگپالمناریراست
renal vein
سیاهرگخروجیکلیه
pulmonary vein
سیاهرگششی
axillary vein
رگجانبی
internal jugular vein
شاهرگگردندرونی
internal iliac vein
سیاهرگداخلی
common iliac vein
رگعمومیوابستهبهاستخوانلگنخاصره
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
superior mesenteric vein
سیاهرگمافوققسمتپایین
left pulmonary vein
سیاهرگپالمناریچپ
external
خارج یک برنامه یا وسیله
external
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
بیرون
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
1-سخت افزار
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
خارج
external
فاهری پدیدار
external
برونی
external
خارجی
external
بیرونی
external
سطح فواهر
external
فاهر
external
صوری
external gills
دستگاهتنفسبیرونی
external ear
گوشبیرونی
external benefits
فواید خارجی
external circuit
مدار خارجی
external oblique
ماهیچهمورببیرونی
external socket
پریز بیرونی
external armature
ارمیچر خارجی
external nose
نمایبیرونیبینی
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external pressure
فشار خارجی
external storage
ثبات خارجی کامپیوتر
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external ear
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
external combustion
احتراق خارجی
external command
فرمان برونی
external cost
هزینه خارجی
external memory
حافظه خارجی
external menory
حافظه خارجی
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external operation
عملیات خارجی
external operation
عملیات خارج از مملکت
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
external phase
فاز برونی
external control
کنترل خارجی
external pressure
فشار برونی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
external load
بار خارجی
external label
برچسب خارجی
external delay
تاخیر خارجی
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external docuhentation
مستندات خارجی
external economies
صرفه جوئیهای خارجی
external force
نیروی خارجی
external function
تابع برونی
external gear
تاج دندانه خارجی
external inhibition
بازداری برونی
external interrupt
وقفه خارجی
external reference
مرجع خارجی
external reference
ارجاع خارجی
external validity
اعتبار برونی
external storage
حافظه خارجی
external transaction
معاملات خارجی
external thread
دنده خارجی
external store
انباره خارجی
external symbol
علامت خارجی
external table
جدول برونی
external sort
جورکردن خارجی
external sort
مرتب سازی خارجی
external variable
متغیر خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
external reward
پاداش برونی
external command
فرمان خارجی
external security
امنیت خارجی
external sense
حس برونی
external sort
جور کردن خارجی
external storage
انباره خارجی
external force
نیروی بیرونی
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
external data file
فایل اطلاعات خروجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external hard disk
دیسک سخت برونی
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com