English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English Persian
external store انباره خارجی
Other Matches
external خارج یک برنامه یا وسیله
external فاهری پدیدار
external مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external 1-سخت افزار
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external خارج
external بیرون
external فاهر
external سطح فواهر
external بیرونی
external خارجی
external صوری
external برونی
store واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store می باقی می ماند
store سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store دخیره کردن
store ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store انبارکردن اندوخته
store ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
in store اندوخته
in store اماده
in store موجود
store of value منبع ارزش
in store <idiom> آماده بوقوع پیوستن
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
store انباره کردن
d. store مغازه بزرگ
store اندوختن
store اندوختن انبار کردن
store فروشگاه
store مغازه دکان
store موجودی
store ذخیره اندوخته
store مخزن
store انبار
store انباره
store ذخیره کردن
store ذخیره
store انبار ناو
store انبارکردن
store دکان ذخیره
store مغازه بزرگ
external reference ارجاع خارجی
external reperence ارجاع خارجی
external reward پاداش برونی
external security امنیت خارجی
external sort جور کردن خارجی
external sort مرتب سازی خارجی
external reference مرجع خارجی
external rectus عضله مستقیم برون چشمی
external pressure فشار برونی
external memory حافظه خارجی
external menory حافظه خارجی
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
external operation عملیات خارجی
external operation عملیات خارج از مملکت
external ophthalmia اماس برونی تخم چشم
external phase فاز برونی
external pressure فشار خارجی
external sort جورکردن خارجی
external storage انباره خارجی
external storage حافظه خارجی
external ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external socket پریز بیرونی
external oblique ماهیچهمورببیرونی
external gills دستگاهتنفسبیرونی
external ear گوشبیرونی
external nose نمایبیرونیبینی
external variable متغیر خارجی
external validity اعتبار برونی
external transaction معاملات خارجی
external thread دنده خارجی
external table جدول برونی
external symbol علامت خارجی
external storage ثبات خارجی کامپیوتر
external load بار خارجی
external combustion احتراق خارجی
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
balance of external liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external delay تاخیر خارجی
external cost هزینه خارجی
external control کنترل خارجی
external command فرمان خارجی
external command فرمان برونی
external sense حس برونی
external armature ارمیچر خارجی
external circuit مدار خارجی
external benefits فواید خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
external gear تاج دندانه خارجی
external economies صرفه جوئیهای خارجی
external inhibition بازداری برونی
external function تابع برونی
external interrupt وقفه خارجی
external label برچسب خارجی
external force نیروی خارجی
external force نیروی بیرونی
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
store-room انبار خانگی
set store on (by) <idiom> خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
The store across the street. فروشگاه آنطرف خیابان
store room جای انبار کردن
This way please. store across the street. بفرمائید از این طرف
store-rooms جای انبار کردن
store-rooms انبار
backing store انباره پشتیبان
convenience store خواربار فروشی کوچک
two level store انباره دو سطحی
store-room انبار
store room انبار
store room انبار خانگی
store and forward ذخیره و ارسال
store-room جای انبار کردن
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگ
bonded store انبار گمرک
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
local store ذخیره محلی
store-rooms انبار خانگی
internal store بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
capacitor store انباره خازنی
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
computer store فروشگاه کامپیوتر
control store انباره کنترل
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
beam store انبار پرتویی
store and forward انبارش و ارسال
sand store انبار ماسه
pushdown store انباره پایین فشردنی
permanent store انباره دائمی
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
external data file فایل اطلاعات خروجی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external magnetic circuit مدار مغناطیسی خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
external hard disk دیسک سخت برونی
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external fuel tank مخزنسوختبیرونی
external saphenous vein سیاهرگ یا ورید مابض
external jugular vein شاهرگگردنبیرونی
grocery store [American E] بقالی
grocery store [American E] خواربار فروشی
to set no great store by قیمتی ندانستن
voice store and forward ذخیره و ارسال صدا
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
to check out that new clothing store نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
to set no great store by مهم ندانستن
error due to external influence خطای محیطی [ریاضی]
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
Plants store up the sun's energy. گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com