Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
external thread
دنده خارجی
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
thread
رگه
thread
رشته رشته شدن
thread
مثل نخ باریک شدن
thread
سیم
thread
قیطان
thread
موجی کردن
thread
نخ کشیدن به
thread
بند کشیدن
thread
نخ کردن
thread
ریسمان
thread
رشته
thread
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
شیار برجستگی
thread
دندانه
thread
پیچ کردن
thread
نخ
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
نخ یاقیطان
thread
دنده پیچ
thread
دنده دار کردن مارپیچ
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread
جهت پیچ
direction of thread
سوی پیچش پیچ
cut a thread
پیچ تراشیدن
butterss thread
شیار اره
angular thread
پیچ تحت زاویه
angular thread
پیچ وی شکل
air thread
لعاب خورشید
gold thread
گلابتون زر
acme thread
شیار ذوزنقه ای
air thread
مخاط شیطان
screw thread
پای پیچ
thread trimmer
آرایندهنخ
weft thread
ریسمانتاریشکل
hang by a thread
<idiom>
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
sewing thread
نخ خیاطی
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread bare
فرش کهنه
thread count
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread fineness
ظرافت نخ
thread fineness
نمره نخ
thread fineness
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
death thread
تهدید به مرگ
mercury thread
مارپیچ جیوهای
thread take-up lever
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
thread guide
راهنماینخ
inside thread
مارپیچ داخلی
inside thread
دنده داخلی قلاویز
nut thread
پیچ مهره
screw thread
حدیده
stair thread
کف پله
stepped thread
پیچ ناقص کولاس
stepped thread
کولاس پیچی ناقص
warp thread
تارشیاری
thread tap
قلاویز
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
rubber thread
ریسمانلاستیکی
trapezoidal thread
دندههای ذوزنقهای
thread rubber separator
میانگیر نخدار
Our life is hanging by a thread .
زندگی مابه تار مویی بند است
left hand thread
پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
خارج یک برنامه یا وسیله
external
فاهری پدیدار
external
خارج
external
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
1-سخت افزار
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
برونی
external
خارجی
external
بیرونی
external
سطح فواهر
external
فاهر
external
بیرون
external
صوری
external oblique
ماهیچهمورببیرونی
external variable
متغیر خارجی
external validity
اعتبار برونی
external transaction
معاملات خارجی
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external table
جدول برونی
external ear
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
external function
تابع برونی
external security
امنیت خارجی
external ear
گوشبیرونی
external gills
دستگاهتنفسبیرونی
external nose
نمایبیرونیبینی
external socket
پریز بیرونی
external symbol
علامت خارجی
external store
انباره خارجی
external benefits
فواید خارجی
external force
نیروی خارجی
external gear
تاج دندانه خارجی
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition
بازداری برونی
external interrupt
وقفه خارجی
external armature
ارمیچر خارجی
external label
برچسب خارجی
external load
بار خارجی
external force
نیروی بیرونی
external docuhentation
مستندات خارجی
external circuit
مدار خارجی
external combustion
احتراق خارجی
external command
فرمان برونی
external command
فرمان خارجی
external control
کنترل خارجی
external cost
هزینه خارجی
external economies
صرفه جوئیهای خارجی
external delay
تاخیر خارجی
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external memory
حافظه خارجی
external menory
حافظه خارجی
external reward
پاداش برونی
external storage
ثبات خارجی کامپیوتر
external reference
مرجع خارجی
external reference
ارجاع خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
external storage
حافظه خارجی
external sense
حس برونی
external sort
جور کردن خارجی
external storage
انباره خارجی
external sort
مرتب سازی خارجی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
external sort
جورکردن خارجی
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external pressure
فشار برونی
external pressure
فشار خارجی
external phase
فاز برونی
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
external operation
عملیات خارج از مملکت
external operation
عملیات خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
external jugular vein
شاهرگگردنبیرونی
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
external hard disk
دیسک سخت برونی
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
external saphenous vein
سیاهرگ یا ورید مابض
external data file
فایل اطلاعات خروجی
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com