Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
Other Matches
internal tooth lock washer
واشرداخلدندانهای
lock washer
واشر پشت گیر
lock washer
واشر قفلی
washer
واشر
washer
پولک
washer
واشر واشر تخت
washer
انواع واشر فلزی
washer
شستشو کننده
washer
رختشوی
washer
پولک فنری
flat washer
واشر تخت
print washer
رنگشور
soluble washer
ضامن تاخیری مین دریایی
gold washer
خاکشو
joint washer
واشر اتصال
spring washer
واشر فنری
mica washer
واشر میکا
dish washer
ماشین طرفشویی
gold washer
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
star washer
واشر ستاره ای
plain washer
واشر تخت
washer nozzle
دهانهآبپاش
tooth
نیش
saw tooth
دندانه اره ای
[گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
tooth
دندان
tooth
دندانه
tooth
دارای دندان کردن
tooth
دندانه دار کردن مضرس کردن
peg tooth
نیش
false tooth
دندان مصنوعی یاساختگی
ripper tooth
دندانهشیاربازکن
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
file tooth
عاج سوهان
tooth paste
خمیر دندان
hinge tooth
ندانمفضلی
depth of tooth
ارتفاع دندانه
dog tooth
گچ بری دندان نما
tooth and nail
<idiom>
خشم آلود وغضبناک
wisdom tooth
دندان عقل
dog-tooth
[گچ بری دندان نما]
To have a tooth fI'lled.
دندان پرکردن
There is a hole in my tooth.
دندانم سوراخ شده
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
dogs tooth
یکجورزنبق
cheek tooth
اسیاب کننده
cheek tooth
خردکننده
foal tooth
نخستین دندان اسب
incisor tooth
برنده
incisor tooth
وابسته به دندان پیش
armature tooth
نیش ارمیچر
bucket tooth
زبانهدندانه
an eye for an eye a tooth for a tooth
<proverb>
زدی ضربتی ضربتی نوش کن
chisel tooth
دندان پیشه
eye tooth
دندان نیش بالا
helical tooth
دندانه حلزونی
back tooth
دندان آسیاب
artifici tooth
دندان مصنوعی یا ساختگی یاعملی یا دستی
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
tooth decay
پوسیدگی دندان
[دندان پزشکی]
pain in tooth
دندان درد
[دندان پزشکی]
tooth pain
دندان درد
[دندان پزشکی]
cheek tooth
دندان آسیاب
milk tooth
دندان شیری
peg tooth
دندان ناب
tooth whitening
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
to have a sweet tooth
شیرینی دوست بودن
tooth enamel
مینای دندان
[دندان پزشکی]
[کالبدشناسی]
tooth bleaching
سفید کردن دندان
[دندان پزشکی]
peg tooth
دندانه میخی یا تیز
tooth plane
رنده دندانه دار
permanent tooth
دندان دائمی
tooth gap
شکاف دندانه
tooth gap
فاصله دندانه
tooth pick
خلال دندان دندان کاو
tooth pitch
گام دندانه
tooth pitch
گام شیار
tooth powder
گرد دندان
molar tooth
دندان اسیاب
jaw tooth
دندان اسیاب
incisive tooth
دندان پیش ثنیه
incisive tooth
دندان پیشین
To have a tooth fI'lled.
دندان پر کردن
tooth profile
شکل دندانه
tooth form
شکل دندانه
tooth flank
دامنه دندانه
saw tooth roof
بام دندانهای
saw tooth roof
شیروانی واریخته کمرشکن
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
sweet tooth
شیرینی دوست
this tooth is very painful
این دندان خیلی درد میکند
tooth and nail
بطور وحشیانه
tooth and nail
با جرات باتهور
tooth and nail
نومیدانه
tooth billed
دارای منقار مضرس
tooth brush
مسواک
tooth clearance
بازی دندانه
herringbone tooth
دندانه ی جناغی
external
خارج یک برنامه یا وسیله
external
فاهری پدیدار
external
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
1-سخت افزار
external
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
سطح فواهر
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
خارجی
external
بیرونی
external
فاهر
external
بیرون
external
خارج
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
برونی
external
صوری
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
fine-tooth comb
ملاحظهدقیقوموشکافانهچیزی
tooth profile error
خطای فرم دندانه
fight tooth and nail
<idiom>
با چنگ و دندان جنگیدن
fight tooth and nail
<idiom>
باچنگ ودندان جنگیدن
helical tooth system
سیستم دندانه سازی حلزونی
external ear
گوشبیرونی
external gills
دستگاهتنفسبیرونی
external memory
حافظه خارجی
external socket
پریز بیرونی
external oblique
ماهیچهمورببیرونی
external variable
متغیر خارجی
external ear
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external sense
حس برونی
external validity
اعتبار برونی
external economies
صرفه جوئیهای خارجی
external pressure
فشار برونی
external nose
نمایبیرونیبینی
external transaction
معاملات خارجی
external armature
ارمیچر خارجی
external gear
تاج دندانه خارجی
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition
بازداری برونی
external interrupt
وقفه خارجی
external label
برچسب خارجی
external load
بار خارجی
external menory
حافظه خارجی
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external operation
عملیات خارجی
external operation
عملیات خارج از مملکت
external function
تابع برونی
external force
نیروی خارجی
external benefits
فواید خارجی
external circuit
مدار خارجی
external combustion
احتراق خارجی
external command
فرمان خارجی
external control
کنترل خارجی
external cost
هزینه خارجی
external delay
تاخیر خارجی
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external docuhentation
مستندات خارجی
external force
نیروی بیرونی
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
external phase
فاز برونی
external sort
جور کردن خارجی
external sort
مرتب سازی خارجی
external sort
جورکردن خارجی
external storage
انباره خارجی
external storage
حافظه خارجی
external command
فرمان برونی
external storage
ثبات خارجی کامپیوتر
external store
انباره خارجی
external symbol
علامت خارجی
external table
جدول برونی
external security
امنیت خارجی
external thread
دنده خارجی
external reference
مرجع خارجی
external reperence
ارجاع خارجی
external reward
پاداش برونی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
external pressure
فشار خارجی
external reference
ارجاع خارجی
helical tooth bevel gear
چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
external jugular vein
شاهرگگردنبیرونی
external data file
فایل اطلاعات خروجی
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external hard disk
دیسک سخت برونی
external saphenous vein
سیاهرگ یا ورید مابض
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
to lock out
پشت در
lock out
قفل کردن
lock out
حبس کردن تحریم کردن
lock out
بسته شدن کارخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com