Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
extra duty
خدمت اضافی
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
Other Matches
extra-
بسیار خیلی
extra-
علاوه
extra-
اضافه
extra-
کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra-
موضوعی که زیادی است
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
<adj.>
اضافه
extra
<adj.>
علاوه
extra
<adj.>
خاص
extra
<adj.>
ویژه
extra-
خارجی
extra-
یدکی
extra
زیادی
extra
زائد
extra
فوق العاده اضافی
extra
بزرگ
extra
یدکی
extra
خارجی
extra
بسیار خیلی
extra
علاوه
extra
اضافه
extra-
بزرگ
extra-
زیادی
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
موضوعی که زیادی است
extra-
زائد
extra
کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra-
فوق العاده اضافی
extra physical
بیرون ازقواعدطبیعی
extra time
وقت اضافی
extra period
وقت اضافی
extra official
بیرون ازوفایف اداری
extra premium
پاداش اضافی
extra professional
بیرون ازپیشه یاحرفه
extra professional
خارج حرفهای
extra regular
خارج ازقاعده
extra regular
بیقاعده
extra scientific
ماورای علم
extra special
فوق العاده
extra special
ویژه
extra spectral
خارج طیفی
extra terrestrial
بیرون از
extra official
غیر رسمی
extra legal
غیرقانونی
extra essential
غیرضروری
extra cosmical
بیرون ازگیتی
extra cosmical
خارج ازعالم
extra special
مخصوص
extra cost
هزینه اضافی
extra charge
هزینه فوق العاده
extra cover
بازیگر بل گیر
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra cranial
بیرون ازجمجمه
extra cranial
ازجمجمه بیرون
extra current
جریان اضافی
extra equipment
تجهیزات اضافی
extra equipment
متعلقات ویژه
extra atmospheric
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
extra essential
غیراصلی
extra terrestrial
زمین
extra-marital
خارج از زناشویی
extra-mural
فرادانشگاهی
extra-mural
میان دانشگاهی
extra-mural
فرا شهری
extra-mural
فرا -
extra-mural
فرا دیواری
extra-mural
ویژهی دانشجویان پاره وقت
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
extra-group
ناهمراه گروه
[پرنده شناسی]
extra-curricular
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
extra-curricular
زنا
to go the extra mile for someone
<idiom>
[برای کسی ]
کار تراشیدن
[اصطلاح]
extra bed
تخت خواب اضافه
extra expenses
هزینه نهایی
extra expenses
هزینه های اضافی
extra-curricular
فوق برنامه
extra tuition
تدریس خصوصی
natives Olivenöl extra
روغن زیتون کاملا طبیعی
[دسته بندی یک]
extra good time
وقت معافیت از زندان
extra good time
معافی مشروط از زندان
I crossed out the extra expenses .
هزینه های اضافی را قلم زدم
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
Could you put an extra bed in the room?
آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
extra special flexible wire rope
طناب فولادی ویژه
duty
ماموریت
to be on duty
درماموریت بودن
the d. of duty
ادای وفیفه
the d. of duty
انجام وفیفه
that is beyond my duty
این از وفایف من خارج است
on duty
درحین خدمت
on duty
سر خدمت
off duty
<idiom>
دروقت آزاد
while on duty
حین خدمت
to be on duty
سرخدمت بودن
while on duty
حین انجام وفیفه
off duty
مرخصی راحتی نگهبانی
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
duty
کار
duty
حق
be off one's duty
سر خدمت نبودن
off duty
خارج از خدمت
off duty
خارج از نگهبانی
duty
نگهبان
duty
عوارض گمرکی عوارض
duty
گماشت
duty
وفیفه
duty
تکلیف
duty
فرض کار
duty
خدمت
special duty
کار ویژه
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
staff duty
وفیفه ستادی
transit duty
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
treaty duty
حق متعارف گمرکی
type of duty
نوع کار
uninterrupted duty
کار بی وقفه
uninterrupted duty
کار مداوم غیر یکنواخت
day of duty
تعداد روزهای خدمت
collective duty
واجب کفایی
collective duty
فرض کفایه
breach of duty
ترک وفیفه
breach of duty
ترک خدمت
bounden duty
وفیفه واجب یا لازم
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
combat duty
امور رزمی
stamp duty
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
staff duty
کار ستادی
temporary duty
شغل موقت
temporary duty
ماموریت موقت
day of duty
روزخدمت
that is your duty and not mine
این وفیفه شماست
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
staff duty
ماموریت ستادی
countervailing duty
حقوق گمرکی جبرانی
this duty precedes all others
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
continuous duty
کار مداوم یکنواخت
continuous duty
کار پیوسته
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
stamp duty
حق تمبر
to p a soldier to duty
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
combat duty
ماموریت رزمی
aviation duty
شغل خلبانی
customs duty
عوارض گمرکی
customs duty
تعرفه گمرکی
customs duty
حقوق گمرکی
export duty
تعرفه صادرات
export duty
هزینه صادرات
export duty
حقوق صادرات
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
death duty
مالیات بر ارث
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
heavy duty
مخصوص کارسنگین
sense of duty
<adj.>
وظیفه شناسی
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
aviation duty
شغل پروازی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
ad valorem duty
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
ad valorem duty
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
duty-bound
حینانجام وفیفه
To do (perform) ones duty.
تکلیف خود را انجام دادن
active duty
ارتش کادر
active duty
خدمت کادر ثابت
acceptance duty
الزام به قبولی نویسی
in the line of duty
<idiom>
کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
dereliction of duty
وفیفه نشناسی
estate duty
مالیات ارث
dereliction of duty
ترک وفیفه
duty-free
معاف از گمرک
shore duty
خدمت ساحل
to perform one's duty
انجام وفیفه کردن
duty cycle
چرخه کار
duty cycle
ضریب کار
duty cycle
دوره کار
duty factor
ضریب کار
duty factor
دوره کار
duty free
بخشوده از حقوق گمرکی
duty free
معاف از عوارض گمرکی
duty free
معاف ار مالیات
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
duty branch
رسته خدمتی
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
duty branch
رسته
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
field duty
ماموریت رزمی
field duty
خدمات رزمی
fatigue duty
کاراجباری در سربازخانه
fatigue duty
کار بیگاری
fatigue duty
بیگاری
duty assignment
ارجاع شغل
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
duty free
فاقد حقوق گمرکی
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
duty ship
ship mission active
duty station
محل خدمت
duty status
وضعیت خدمتی
duty to god
وفیفه شخص نسبت به خدا
duty with troops
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
estate duty
مالیات بر ارث
duty roster
لوحه نگهبانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com